چه بسیار چیزهایی که در عالم وجود دارند و از نظر ما مخفی مانده اند. چه بسیار مواقعی که مشاهدات ما به طور صحیح و دقیق انجام نگرفته اند و حتی ممکن است گاهی اوقات در استدلال دچار اشتباه شده و شتابزده به تشکیل عقاید و نظریات خود اقدام کرده ایم. اما هنگامی که به مطالعه روان شناسی می پردازیم، از تجربیات کسانی که رفتار را با روش علمی مورد مطالعه قرار داده اند و در این زمینه آموزش دیده اند، استفاده می کنیم.
مشاهدات این افراد به طور منظم و سیستماتیک انجام می گیرد. آنها سپس اطلاعات جمع آوری شده را ثبت و یادداشت می کنند و بالاخره نتایج حاصله را به وسیله آزمایش و تحلیل آماری مورد بررسی و آزمون قرار می دهند. بنابراین، اطلاعاتی را که آنها در اختیار ما می گذارند، به مراتب از آنچه که ممکن است خود با سعی و کوشش به دست آوریم، غنی تر و صحیح ترند.
بدین ترتیب اگر می خواهیم بدانیم که چرا مردم رفتار بخصوصی دارند و تحت شرایط معینی احتمالا چگونه رفتاری را خواهند داشت، به ترکیبی از حس مشترک و مطالعه روان شناسی نیازمندیم. اولین چیزی که از مطالعه روان شناسی می آموزیم آن است که روان شناسی در مورد این که چرا افراد به شیوه معینی رفتار می کنند، توضیحات از پیش آماده شده ای را ارائه نمی دهد.