آشنایی با مصاحبه کیفی در روانشناسی بالینی

مشابهت هایی بین این مصاحبه ها و ارزشیابی روانی و مصاحبه های ژورنالیستی وجود دارد و البته تفاوتهایی نیز بین آنها وجود دارد که در زیر به آنها خواهیم پرداخت.

مصاحبه کیفی اشکال مختلفی دارد (پتون، ۱۹۹۰).

رایج ترین آنها مصاحبه نیمه ساخت دار همراه با راهنمای مصاحبه است. چنین مصاحبه هایی غالبا به لحاظ طول زمان از مصاحبه های چند دقیقه ای تا مصاحبه های چند ساعته را دربر می گیرند. به لحاظ مکانی نیز از مصاحبه هایی که یک بار انجام می شوند تا مصاحبه هایی که چندین جلسه ادامه می یابد، در نوسان اند.

اکثر مصاحبه های کیفی بین یک تا دو ساعت به طول می انجامد؛ اما به طور کلی مدت مصاحبه شدیدا به هدف پژوهش بستگی دارد؛ مثلا مصاحبه های ۲۰-۲۵ دقیقه ای در مقایسه با مصاحبه های فشرده سرگذشت زندگی که تیلور و بوگدان گزارش نموده اند و شامل ۵۰ ساعت و گاهی ۱۲۰ ساعت گفتگو با هر آزمودنی بوده است.

انواع دیگر مصاحبه های نیمه ساخت دار عبارت اند از:

1.مصاحبه غیر رسمی یا غیر ساخت دار (گفتگوهای آزاد): که رایج ترین عنصر مشاهده توأم با مشارکت است.

٢. مصاحبه باز استاندارد شده: این نوع مصاحبه از یک سری سوالات یکدست تشکیل شده است که همواره به یک شکل و ترتیب و غالبا با سؤالات پیگیری از پیش مشخص شده اجرا می شود.

٣. روش پرسشنامه توأم با مصاحبه پیگیری این روش را پژوهشگران پدیدارشناس مکتب داکیوسن" (افرادی چون جیورجی، ۱۹۷۵؛ ورتز، ۱۹۸۳) معرفی کرده اند.

در این روش از سؤالات برای شناسایی نمونه معرف استفاده می شود تا با نمونه انتخاب شده در مرحله بعدی به طور کامل مصاحبه شود نمونه یک مصاحبه نمونه ای که در زیر می آید، بخشی از یک مصاحبه نیمه ساخت دار است که از یک مطالعه بزرگ در مورد عوامل مؤثر در سلامت روانی زنان مبتلا به سرطان سینه که اخيرا مورد درمان قرار گرفته اند، به دست آمده (پیسترنگ و بار کر، ۱۹۹۲).

در اینجا تمرکز مصاحبه بر الگوهای جستجوی کمک است. همانند اینکه زنان احساسات و نگرانیهایشان را در خصوص بیماری خود با چه کسانی در میان می گذارند؟

نانسي پیسترنگ، مصاحبه گر و پژوهشگر مطالعه مذکور است و پاسخگر یک زن متأهل ۴۰ ساله از طبقه متوسط اجتماعی است. از مصاحبه گر دوست دارم بدانم که شما چطور تصمیم می گیرید که در مورد احساسات و نگرانیهایتان با چه کسی حرف بزنید؟ در واقع در این خصوص چگونه یک فرد را بر دیگری ترجیح می دهید؟ پاسخگر، هوم ... فکر می کنم خود به خود اتفاق می افتد. این دوست خاص در جریان مسئله بود.

او تنها کسی بود که می توانستم با او حرف بزنم. دوست دیگری نیز دارم که کم و بیش تجربه ای مشابه من داشت، اما من در آن زمان به او خیلی نزدیک نبودم. من این مسئله را به افراد زیادی گوشزد کردم، مثلا به خواهرم، ولی جوابی را که می خواستم نگرفتم. به همین دلیل دیگر در این خصوص با او صحبت _ نکردم.

این مسئله برایم کم و بیش یک جریان مرگ و نابودی بود مصاحبه گر. وقتی می گویی جوابی را که می خواستم دریافت نکردم، منظورت پاسخگر. تمامی اینها به زمانی بر می گردد که هنوز برای معالجه مراجعه نکرده بودم. زمانی که هنوز قرار بود درباره مشکلم تحقیق و بررسی کنند، به خواهرم تلفن کردم و گفتم: «نمی دانم اصلا چرا برای معاینه سینه هایم به بیمارستان مراجعه کرده ام، اصلا نمیدانم آیا واقعا نیاز به معالجه دارم یا نه و او خیلی راحت گفت: «اوه! حتما باید بروی و هر نوع معالجه ای را که پیشنهاد کردند انجام دهی. و دو سه نفر دیگری که با آنها نیز صحبت کردم، همین گونه پاسخ دادند که: اصلا جای سؤال ندارد، تمامی معالجاتی را که آنها پیشنهاد می کنند بایستی انجام دهی.

من در آن زمان این احساس را داشتم که نمی دانستم واقعا به درمان نیاز دارم یا نه، نمی خواستم این نکته را قبول کنم و چون آنها به طریقه امری می گفتند که: «اوهانو حتما بایستی این کار را بکنی» بنابراین آنها را از ذهنم کنار گذاشتم.

چون که آنها سعی نمی کردند مرا همراهی کنند و بدانند که در آن لحظه چه احساسی دارم، اما همان طور که گفتم اینها همه قبل از مراجعه برای درمان بود و این مرا به سوی این دوستم کشید که خودش نیز قبلا این راه را رفته و همین نوع معالجه را دریافت کرده بود مصاحبه گر، وقتی می گویی که نوعی جریان مرگ و نابودی بود و مردم جوابی که میخواستی نمی دادند، در آن زمان تو واقعا چه می خواستی؟ دوست داشتی چگونه جوایی به تو بدهند؟ پاسخگر، هوم مد، می خواستم، می خواستم که کمی بیشتر همراهی ام کنند همراهی و هم احساسی با آنچه می خواستم انجام دهم و مصاحبه گر، به این معنی که به احساساتت گوش دهند؟ و پاسخگر، پله، بله، اینجوری فکر می کنم. نه اینکه فقط بگویند این کار را بكن، حتما باید این کار را بکنی و . . (پس از این مطلب، برای حدود ده دقیفه مصاحبه حول مطلبی که در زیر می آید می گشت)