سؤال باز به سؤالی گویند که پاسخ را محدود و مقید نمی کند؛ مثلا طرح این سؤال که: «در حال حاضر چه احساسی دارید، می تواند این پاسخها را در بر داشته باشد «خوبم ، امتشکرم»، «مرده متحرک»، «بهتر از دیروز»، «حالم تعریفی ندارد، و با بدک نیستم».
از این رو ممکن است برای طبقه بندی پاسخها در مراحل بعدی از «روش تحلیل محتواه استفاده شود.
همچنین ممکن است برخی از سوالات باز داده های کمی فراهم آورد (مثلا: چند سال دارید؟ مجردید با متأهل) یکی از مزیتهای سؤالات باز این است که به محقق امکان مطالعه تجارب پیچیده را می دهد.
پاسخگران در این گونه سؤالات می توانند پاسخهایشان را به طور مبسوط توضیح دهند. همچنین این فرصت را دارند تا احساسات دو گانه و با احیائة متناقض خود را بیان کنند. علاوه بر این، پاسخهای اولیه آنها کمتر به وسیله چهار چوب ارائه شده آزمونگر با مصاحبه کننده دچار سو گیری (جهت دهی می شود.
در این گونه سؤالات، پاسخگرها آزادند تا آن طور که خود می خواهند و با زبان ارتجالی و خودانگیخته به سؤالات پاسخ دهند. چون تحلیل داده ها ممکن است چهار چوب ذهنی پژوهشگر را در مراحل بعدی و به هنگام طبقه بندی پاسخها به نحوی به داده ها تحمیل نماید، بهتر است برای دیدگاه پاسخگر نیز احترام درخوری قائل شده، به او اجازه دهیم تا خود به تحلیل پاسخهایش بپردازد (سومر و سومر ، ۱۹۹۱).
مهم ترین ضعف سوالات باز از نظر پژوهشگران، دشواری برآورد اعتبار و روایی داده های آنهاست. مشخص کردن میزان و سطح چنین مشکلات بالقوه ای همانند سو گیری و جهت دهی عمدی مصاحبه گر، تغییر پذیری و گزارشات کذب، اغراق، قصه بافی و فراموشی فرد مطلع، کار بسیار سختی است.
این بدان معنی نیست که اعتبار و روایی مقیاسهای کیفی خودسنجی داتا پایین است، بلکه برآورد اعتبار آنها مشکل تر است. از این رو هم پژوهشگر و هم خوانندگان پژوهشهای کیفی احساس می کنند در زمین لرزان گام بر می دارند. نکته دوم این است که سؤالات باز عمدتا مقدار زیادی اطلاعات و داده به وجود می آورد و این همان چیزی است که مایلز و هابرمن (۱۹۸۴) آن را مسئله «بار اضافی داده ها نامیده اند؛ باری که برای تحلیل آن وقت و انرژی زیادی صرف خواهد شد.
در شروع کار، اکثر مصاحبه های کیفی بایستی ضبط و پیاده شود که این خود متضمن تلاش و صرف وقت زیادی است (اگر محقق اعتبار مالی کافی داشته باشد، می تواند برای پیاده کردن نوار مصاحبه ها، دستیار استخدام نماید. علاوه بر این تحلیل سوالات نیز نیازمند کوشش و مهارت قابل ملاحظه ای است که در مقالات بعدی به هنگام پرداختن به تحلیل و تفسیر داده های کیفی به این مسئله نیز به طور مفصل خواهیم پرداخت.
مسئله آخر آنکه سؤالات باز اتغییر پذیری زیادی بین مقدار داده های به دست آمده از هر فرد پاسخگر ایجاد می کند. پاسخگرانی که به لحاظ کلامی پیشرفته تر و سلیس ترند، ممکن است پاسخهای مفصل تری ارائه دهند، در حالی که پاسخگرهای دیگر ممکن است سؤالات باز را دشوار بیابند.
به طور خاص سؤالات باز در پرسشنامه ها معمولا خالی و بدون پاسخ می مانند، چرا که تکمیل آنها نیازمند تلاش فکری بیشتری است. سؤالات بسته به گونه ای پاسخها را مقید و مفید می سازند. در این گونه سؤالات، جوابها معمولا به صورت خلاصه و با کد عددی مشخص شده اند، برای مثال، پاسخهای احتمالی برای این سؤال بسته که: «آیا در حال حاضر احساس شادی می کنید یا غمگینی با هیچ کدام؟، می توان کدبندی ذیل را ارائه نمود:
1) شادی، ۲) غمگینی؛ و 3) هیچ کدام یا نمی دانم.
پاسخها در این نوع سؤالات می توانند به شکل انتخاب دو مقوله ای، زمانی که احتمال دو پاسخ وجود دارد مثل بله یا خیر)، چند گزینه ای» (پاسخگران از میان چندین پاسخ باید یکی را برگزینند)، «آرایش رتبه ای، (زمانی که شقوق مختلف بایستی به ترتیب اجرا با میزان درستی رتبه بندی شوند)، و یا علامت زدن یک یا چند سؤال مربوطه در یک پرسشنامه ارائه شوند.
برتری سؤالات بسته در این است که پاسخها به آسانی قابل تحلیل، کمی سازی و مقایسه بین پاسخگرهاست. این گونه سؤالات همچنین در باد آوری طیف پاسخهای ممکن نیز به پاسخگر کمک می کنند.
عیب بزرگ پاسخهای بسته را شنیزلی (۱۹۸۳) این گونه خلاصه کرده است: افهم مردم از سؤالات، متفاوت از یکدیگر است و منظور سؤالات را به صورت مختلف می فهمند». پاسخگران مجبور به انتخاب چیزی اند که ممکن است برایشان امری غیر طبیعی به نظر برسد؛ آنها فرصت لازم را برای تکمیل پاسخهایشان با توضیح دیدگاهشان به طور دقیق تر ندارند.
پیاژه نیز به روش سؤالات بسته یا تست، دو ایراد مهم وارد ساخته است و از این رو آن را برای پژوهش کافی نمی داند
۱، با روش تست نمی توان به قدر کافی به تحلیل نتایج پرداخت، زیرا به طور کامل نمی توان به افکار شخصی دست پیدا کرد
۲. مهم تر آنکه روش تست یا سؤالات بسته گرایش طبیعی فکر آزمودنی را | منحرف می سازد و یا لااقل آن را در خط این انحراف قرار می دهد (منصور، ۱۳۷۸).
به طور کلی عیب بزرگ این روش این است که فرد را از بیان گرایش طبیعی باز می دارد و رغبتها و واکنشهای اصیل و واقعی وی را غالب نادیده می انگارد؛ برای مثال، در پژوهش مربوط به وقایع استرس زای زندگی، وقتی از فرد می خواهیم که مشخص کند کدام یک از وقایع فهرست شده را تجربه کرده است، اطلاعات به دست آمده از پرسشنامه با چک فهرست فقط به شما می گوید که آیا این واقعه برای فرد اتفاق افتاده یا خیر، اما در خصوص معنای آن واقعه برای فرد و اینکه واقعه مذکور برای او چه معنایی دارد، اطلاعاتی به دست نمی دهد.
مردن یک حیوان خانگی هم می تواند به معنای مردن یک ماهی در آکواریوم منزل باشد و هم اینکه یک فرد سالخورده تنها مونسش (حیوان خانگی را از دست داده باشد.
مصاحبه نیمه ساخت دار» در خصوص وقایع زندگی، همانند مصاحبه طراحی شده توسط بر آون و هریس (۱۹۷۸) این امکان را به پژوهشگر می دهد تا از پاسخ سطحی فراتر رفته و معنا و اهمیت هر یک از وقایع گزارش شده را مشخص نماید.