یک شخص برای دیدن آنها در یک بافت جدید و اکتشاف معنای تازه آنها واجد فرا روندگی از طرحواره خود، به خود آشکار بودن چیزها و فاصله گرفتن از آنها بوده است. تعالی خود و گسلش خود به عنوان دو استعداد انسان شناختی از سوی فرانکل (۱۹۶۹) مطرح شد. اینها برای شیوه بودن انسان اهمیت بسزایی دارند، زیرا برای تغییر موضع و دیدگاه یک شخص امکان رها شدن از بافتهای تحمیلی و تفاسیر را فرا هم می سازند.
چرا فرانکل (۱۹۶۷) به طور مستدل بیان کرد که معنا میتواند در هر موقعیت به ظاهر نومیدانهای یافت شود. هوشیاری و تخیل انسانی به ما اجازه ساخت بافتهای جدید ساختگی را میدهد که میتواند یک روز بدل به واقعیت شود؛ مانند مثال فرانکل در مورد تخیل کردن خودش در یک تالار سخنرانی بعد از جنگ که در آنجا در مورد اقامتش در یک اردوگاه کار اجباری گزارشی ارائه میدهد؛ این تخیل هنگام بازگشت او و سایر زندانیان به کمپ پس از یک روز سخت کاری که به سختی میتوانست قدم بردارد به ذهنش خطور کرده بود.
این استعداد اتخاذ نگرشی به موانعی که نمیتوانید تغییرشان دهید، از لحاظ شناختی بر قرار دادن آنها در بافتی دیگر که از عهده خلق آنها بر میآیید متکی است؛ بنابراین معنای وجودی یک الزام نیست، بلکه یک گزینه ارزشمند است؛ «احتمالی علیه پس زمینه واقعیت» (فرانکل، ۱۹۸۵: ۲۶۰). به این حالت قابل گزینش که معنا منبعی برای آزادی انسان است منجر می شود.
موضوع پیشنهادی پروپوزال پایان نامه روانشناسی :
بررسی اثر بخشی معنی درمانی فرانکل بر تصویر منفی از خود و افکار اضطرابی در متقاضیان جراحی زیبایی بینی