اینکه شخص برای محدود کردن محرک های زمینه خاص، به چه چیزهایی توجه می کند و همچنین شخص مورد نظر، از بین قسمت های مورد توجه، کدام قسمت را بیشتر از همه مورد ملاحظه قرار میدهد. غالبا محرک های انتخاب شده از سوی یک فرد پرخاشگر متفاوت تر از افرادی خواهد بود که پرخاشگر نیستند. کریک و داچ (۱۹۹۴)، معتقدند که کودکان پرخاشگر، در پردازش صحیح اطلاعات، دچار مشکل هستند و اغلب از راهبردهای حل مسئله پرخاشگرانه استفاده می کنند. این شکل پردازش اطلاعات، مبتنی بر حافظه کودک از تجربیات پیشین اوست. محتوای حافظه شامل ترکیبی از مولفه های فیزیولوژیکی و هیجانی است که در چگونگی واکنش های کودک یا نوجوان به نمایشهای رایج، مؤثر هستند (اویزمان و ایرون، ۱۹۸۹). پس یادگیری های پیشین و تجربه های اجتماعی کودک، در تفسیر موقعیت فعلی نقش دارند (کریک و داج، ۱۹۹۴؛ اویزمن و ایرون، ۱۹۸۹). علاوه بر تجربیات پیشین، متغیرهایی مانند خلق خو و میزان پختگی فرد هم موثرند (پاکاسلاتی، ۲۰۰۰).
موضوع پیشنهادی پایان نامه روانشناسی :
بررسی اثر بخشی مهارت های حل مسئله بر مهارت های اجتماعی و مثبت اندیشی کودکان پرخاشگر