یا از دوره هایی شروع می شود که فیلسوفان یونانی، رومی و مسلمان به طور نظامداری شروع به اندیشیدن و قلم زدن در مورد ماهیت انسان کردند؟
یا این که تاریخ روان شناسی فقط از زمانی شروع شد که ویلهلم وونت (۹۲۰ -۱۸۳۲) در سال ۱۸۷۹ میلادی در آلمان آغاز رشته ی جدیدی بنام روان شناسی را اعلام کرد؟
از یک طرف به نظر می آید بهتر است که تاریخ روان شناسی را از دوره هایی شروع کرد که انسان آغاز به اندیشیدن در مورد ماهیت خودش کرده است.
هرچند که این اندیشه های اولیه در مورد انسان، نظام دار و دارای روش پژوهشی مشخص و موضوع تعریف شده ای نبوده اند، ولی به هر حال هنوز هم می توان مشاهده کرد که همین ماهیت انسان به انحای دیگری موضوع بحث نظریه های مطرح در روان شناسی است.
علاوه بر این، اگراندیشه های موجود در دوره های تاریخ گذشته را جزء تاریخ روان شناسی قبول نداشته باشیم، در دوره فعلی نیز، در تاریخچه روان شناسی جدید، نظریه های مطرح در مورد ماهیت انسان نیز همواره توسط نظریه های مخالف مورد چالش قرار می گیرند.
هم چنین با دقت در تاریخ رشته های دیگر متوجه می شویم که نه تنها روان شناسی، بلکه خیلی از حوزه های دیگر علوم نیز ریشه دراندیشه های گذشته دارند.
مهمتر اینکه اگر ما تاریخ روان شناسی را از سال ۱۸۷۹، یعنی موقعی که روان شناسی به عنوان یک رشته علمی مجزا مطرح شد، شروع کنیم، در این صورت زحمات اندیشمندان گذشته و خیلی از ایده های با ارزش و جالب که در گذشته ارائه شده اند مورد توجه واقع نمی شوند و بخش عمده ای از اندیشه های روان شناسی نیز، که خارج از قلمرو علم روان شناسی جدید است، مورد غفلت قرار می گیرند.