بعضی از کتاب ها شروع روان شناسی را از یونان قدیم می دانند.
اما با مطالعه در تاریخ فلسفه مشاهده می شود قرنها پیش از آغاز فلسفه یونان یعنی در چهار تمدن بزرگ اولیه اندیشه های فلسفی عمیقی وجود داشته است که موضوعات مطرح در آن ها هم اکنون به نحوی در روان شناسی جدید دیده می شوند (کریمی، ۱۳۷۴).
متون اوپانیشادها در حدود ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح به وسیله افرادی نوشته شده اند که میتوان آنها را دانشمندان یا فیلسوفان آن دوران نامید.
سابقه این متون به حدود ۶۰۰ سال قبل از تالس برمی گردند. گفته می شود که اوپانیشادها براساس وداها که کتاب بزرگی درباره دانش و آگاهی است و به باور هندیان به حکیمی آشکار شده است جمع آوری و نوشته شده اند (لاوسون و همکاران، ۲۰۰۸).
سابقه نوشته شدن وداها به حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد برمی گردد. در چین نیز باورهای فلسفی در مورد اخلاق و رفتار وجود داشت که شکل نهایی آنها در نظریات کنفوسیوس متجلی گشت که وی در بین سال های ۵۵۱ الی ۴۷۹ قبل از میلاد زندگی می کرد.
در فلسفه کنفوسیوس گرایی باور بر این است که به وسیله تربیت افراد می توان به ضعف های انسان فایق آمد.
کنفوسیوس گرایی از سال ۲۰۰ قبل از میلاد به عنوان فلسفه رسمی چین پذیرفته شد و تا ۲۰۰۰ سال بعد این پذیرش ادامه یافت.
علاوه بر این در دو تمدن بزرگ دیگر جهان نیز عقاید انسان شناسی و جهان شناسی وجود داشت که به عنوان سیستمهای تبیینی انسان از خود و جهان عمل می کردند.
به عنوان مثال در تمدن سومریان که بخش هایی از ایران و عراق را شامل می شد، آگاهی چنان ارزشمند بود که گفته می شود در مرکز تمدن سومریان حدود ۴۰۰۰۰ لوح نگهداری می شد که در واقع به عنوان کتابخانه آن دوره محسوب می شد.
یا در تمدن بزرگ مصر علاوه بر پیشرفت در رشته های دیگر علوم، سیستم تبیینی قوی در مورد رفتارشناسی انسان وجود داشت.
از جمله آنها می توان به اولین کلمات مورد اشاره به مغز که بر روی پاپیروس های مربوط به ۷۰۰۰ سال پیش یافت شده اند، اشاره کرد که خیلی با سابقه تر از تمدن یونان و روم باستان است.
با این اوصاف می توان نتیجه گیری کرد که اولین سیستم های تبیینی نظام دارو عمومی انسان از خودش در چهار تمدن اولیه بزرگ (یعنی سومریان، مصریان، هندیها و چینی ها) ، پدیدار شده اند.