البته مشخص است که بسیاری از بیماران بی انگیزه هستند و میلی به همکاری ندارند. هر چند این عدم علاقه و انفعال نباید به عنوان سدی نفوذناپذیر تعبیر شود. علائم منفی همیشه ثابت نیستند و ممکن است بر اثر مرور زمان نسبت به علائم روان پریشی، پایین آمدن روحیه، و عوارض جانبی داروها کمرنگ تر شوند. تحقیقات نشان می دهند حتی به بیمارانی که از اسکیزوفرنی مزمن شدید رنج می برند، می توان انگیزه بخشید (بوچمن و کارپنتر، ۲۰۰۵، ۳۴۴). علاوه بر این شواهد روزافزونی در دست است که نشان می دهد بیماران اسکیزوفرنی به منظور مقابله با علائم دائمی روش های مقابله ای خود را طراحی می کنند و این روش ها را با یکدیگر مبادله می کنند (ویدل و سچوتر۱۹۹۱، [۳۴۵)

این موضوع حائز اهمیت است، که بیماران اسکیزوفرنی دارای اراده ای فعال دانسته شوند و همه بدانند، که رفتار آنها هدف محور است و در واقع سعی دارند، به روش هایی برای مقابله با بیماری خود به بهترین نحوی که برایشان میسر است، دست پیدا کنند (آمادور، استراوس و گورمن ۱۹۹۱، ۳۴۶]). بنابراین در صورتی که بیماران در حال مقابله با بیماری خود هستند، ممکن است از بیماری خود آگاه شوند و با عواملی که می توانند منجر به عود آنها شود، آشنا شوند. آموزش دادن به بیماران درباره بیماریشان و روش های هدایتشان می تواند آنها را به عناصر فعالتری در درمان خودشان تبدیل کند (كلاین برگ و همکاران ۱۹۹۹، ۳۴۷). با این حال آموزش به بیمار در عرف روان درمانگری امروزی جا نیافتاده است و برای میزان تاثیر گذاری آن باید تحقیقات و مطالعات بیشتری انجام شود.