و غالبا بازی های انفرادی را به بازی های تعاملی ترجیح میدهند و همچنین تعاملات اجتماعی کمتری از آنها دیده شده است (گورلانیک و وینهاوس ۱۹۹۸). این کودکان حتی در واکنش به تقاضاهای ساده و نیز در تبادلات خلاقانه با همسالان مشکل جدی دارند. گفته می شود که این مشکلات احتمالا بدلیل تأخیر یا نقص شناختی و زبانی است که توانایی ایجاد روابط دوستانه و تعاملات اجتماعی را تحت تأثیر قرار می دهد. به نظر می رسد نقص زبانی بیشترین تاثیرات منفی را در برقراری ارتباط با دیگران می گذارد. کودکانی که دارای عقب ماندگی ذهنی بودند با کودکانی که در مرحله رشد شناختی مشابه قرار داشتند، مورد مقایسه قرار گرفتند و مشخص شد کودکان عقب مانده ذهنی بیشتر به بازیهای انفرادی می پردازند و به هیچ وجه حاضر به تعامل با دیگر کودکان نبودند، حتی کودکانی که به لحاظ شناختی همسطح بودند (گورلانیک و گروم، ۱۹۸۷). علاوه براین این کودکان بدلیل اجتناب از هرگونه تعامل، معمولا مهارت های ایجاد تعامل در آنها شکل نمی گیرد و یا به شدت ضعیف است. به دلیل ضعف و نقص در مهارتهای تعاملی، همسالانشان نیز از پذیرش آنها امتناع می ورزند و گزارش شده که این کودکان به افراد بزرگتر از خود نزدیک می شوند.


موضوع پیشنهادی روانشناسی :

اثر بخشی بازی درمانی بر تعاملات اجتماعی و مهارت های حرکتی کودکان عقب مانده ذهنی