حتی اگر ناسازگاری فقط مربوط به دو نفر از اعضای خانواده باشد نه تنها به آن دو نفر محدود می گردد؛ بلکه به همه اعضای خانواده انتقال می یابد.
بویژه به افرادی که مستقیما با موضوع ناسازگاری در ارتباطند.
مهمترین آسیب شخصیتی در نتیجه ناسازگاری، اضمحلال شخصیت فرد است.
در موقع عصبانیت افراد با کینه توزی زیاد با یکدیگر برخورد می کنند.
احساسات خدشه دار می شوند و افراد خودشان را از منظر سایر اعضای خانواده فردی ناسازگار تلقی می کنند.
هرچقدر عامل ناسازگاری حادتر باشد، اثر مخرب آن بر جو خانه و اعضای خانواده بیشتر است.
مثلا، زمانی که والدین انتخاب درست بویژه دوست غیر همجنس را برای فرزند نوجوان خود تأیید نمی کنند، اختلاف بين والدین و نوجوانان احتمالا شدت می گیرد و به آسانی بر طرف نمی شود.
یک نوجوان دوستانش را به عنوان مهمترین کسان در زندگیش تلقی می کند و از هر گونه سرزنش آنها احساس رنجش و نارضایتی می کند.
غالبا آنچه به عنوان تبعیض ظاهر می شود.
تبعیض نیست. ممکن است یکی از اعضای خانواده: مثلا یک نوزاد ناتوان با یک کودک مریض نسبت به دیگران نیازمند توجه بیشتری باشد.
این امر منطقی به نظر می رسد که مردم کسانی را بیشتر ترجیح میدهند که گرمی و علاقه بیشتری در مقایسه به افراد سرد و غیر مسئول دارند.
چنانچه مردی احساس کند که ابراز محبت آشکار به فرزندانش بویژه پسرهایش، جایز نیست چرا که آنها لوس می شوند در این صورت پسر بچه ها دچار سوء تفاهم می شوند و ممکن است فکر کنند که پدرشان آنها دوست ندارد.
بنابراین به مادرشان رو می آورند. به همین ترتیب چنانچه دخترها در مقایسه با پسرها به پدرشان علاقه بیشتری داشته باشند، این امر مسلم است که پدر نیز دختران راترجیح می دهد.
آنهایی که بیشتر مورد توجه هستند اغلب افرادی خودپسند و از خود راضی بار می آیند و به دیگر اعضای خانواده خصومت می ورزند.
علاوه بر این، چنانچه سعی کنند از موقعیتشان به نفع خود امتیاز بگیرند، باعث عصبیت و پرخاشگری سایر اعضای خانواده می شوند.
راه حل این کار تقسیم مسئولیت در خانه و در موازات با آن رعایت انصاف است» .