نه تنها دوره هایی برگزار شده است که در آنها ادعای تعلیم تفکر خلاقانه داده شده؛ بلکه شرکت های مشاوره سمینارهایی را با عنوان خلاقیت برای بخش های دولتی و صنعتی تدارک می بینند. حضور افراد علاقه مند در این برنامه های آموزشی مستقیما از نگرش نبوغ آمیز و عقیده ای که خلاقیت را مستلزم نوع خاصی از تفکر می داند، نشأت می گیرد. در هر یک از این برنامه های آموزشی ادعا شده است که آنان پی به اسرار برده اند و روش های آموزشی را گسترش داده اند.
صنعت آموزش خلاقیت، مستقل از روانشناسی علمی ، بطور فراگیری گسترش یافته است و علت آن نیز تا حدودی به این خاطر بود که اکثر روانشناسان در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ به موضوع تفکر خلاقانه علاقه ای نداشتند. بنابراین در موقعیتی نبودند که به مدیران تجاری که خواهان افزایش خلاقیت کارمندان خود بودند کمک کنند. یک استثناء در این مورد، جنبش سنجش ذهن بود که توسط جی. پی. گیلفورد اداره می شد.
وی طی خطابه ای در انجمن روانشناسی آمریکا نگرانی خود را از بی توجهی اسفناک روانشناسان به موضوع خلاقیت اعلام کرد و علت عمده این بی توجهی را در علاقه آنان به بررسی مسئله یادگیری در حیوانات دون دانست. از لحاظ تاریخی آموزش خلاقیت و آزمون مربوط به آن دست به دست گشته است. به منظور علاقه مند ساختن افراد به موضوع خلاقیت، گیلفورد، چندین فرضیه در رابطه با قابلیت های خاصی که در تفکر خلاقانه اهمیت دارد، مطرح کرد. گیلفورد آزمون هایی را برای سنجش توانایی های خلاقانه پیشنهاد کرد تا چنانچه افرادی دارای این توانایی ها هستند، مورد سنجش قرار گیرند.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
بررسی نقش واسطه ای آموزش خلاقییت در رابطه پیشرفت تحصیلی و خودشکوفایی دانش آموزان دیرآموز