یک خودپنداشت باثبات، حتی چنانچه منفی باشد، به شخص احساس ایمنی میدهد. لکی (۲۰۰۰) در این خصوص مینویسد: انگیزه اولیه در کلیه رفتارها، محافظت از سلامت ادراک فردی است. به منظور محافظت از هویت هر شخص، به خودهمسانی نیاز است. حتی فردی که خود را احمق، بد یا شر می داند، به تمامی ادراکاتش که عقیده اش را در این خصوص به وجود آورده تکیه دارد و از قبول هر گونه ادراکی که وی را فردی باهوش، قوی و خوب معرفی کند پرهیز می کند. در صورتی که اگر وی به این تصور خود پایبند نباشد، وی در معرض خطر از دست دادن خویشتن خویش قرار خواهد گرفت.» با تشویق فردی در جهت داشتن عملکرد قابل پیش بینی، خودپنداشت باثبات به دیگران کمک میکند تا بدانند که از او چه انتظاری باید داشته باشند. این امر را به خوبی می توان در تعاملات جوانان مناطق محروم مشاهده نمود. آنهایی که دارای خودپنداشت با ثبات و مثبتی هستند، عملکرد قابل قبولی در جامعه دارند، حتی اگر هوسهای ناصوابی در سر داشته باشند. آنها در مقابل عمل خلاف "بیمه" شده اند. خودپنداشت های بی ثبات سازگاری فردی و اجتماعی ضعیفی به همراه دارد و کسی که خودپنداشت های ناهماهنگی دارد، هرگز نمی تواند مطمئن باشد که "خویشتن" حقیقی وی کدام است رفتار ناسازگار وی رضایت اندکی را از ضمیر خویش بدست می آورد. این امر آنقدر غیرقابل پیش بینی است که دیگران را مخالف یا دشمن خود نموده و نگرش های نامطلوبی را در والدین، معلمان و همتایان نسبت به خود ایجاد می کند. این نگرشها به بی ثباتی خود پنداشت افزوده شده و باعث ضعیف تر شدن سازگاری های فردی - اجتماعی فرد می شود.


موضوع پیشنهادی روانشناسی :

بررسی رابطه سازگاری های شخصی و اجتماعی و هویت من با خودپنداره در ...