افراد ماهر در این قابلیت، در تمام موقعیتهای اجتماعی آداب دانی خود را نشان می دهند و از اعتماد به نفس برخوردارند. آنان که رفتار باوقار جزو طبیعت شان محسوب می شود، در تمام موقعیت هایی که به واکنش حساب شده نیاز است، از فروش و خدمات گرفته تا سیاست و دیپلماسی، موفق خواهند بود. زنان اغلب بیشتر از مردان عاطفی هستند، اما در برخی شرایط نیاز دارند عواطف خود را با محدودیت هایی که در ابراز وجود دارند، به تعادل برسانند. تا زمانی که معیارهای اجتماعی، ارزش زیادی برای عاطفی بودن قائل نمی شوند - مثل بیشتر محیط های کاری - زنان نیاز دارند به منظور سازگاری با اجتماع، جلوی بروز عواطف خود را بگیرند. جامعه ما در مورد این که چه کسی «حق دارد» چه احساساتی را نشان دهد معیارهای نامحسوسی دارد که به طور پنهان مردان و زنان را بدان مقید می سازد. در زندگی خصوصی، بروز احساس ترس و اندوه برای زنان و خشم برای مردان امری پذیرفته شده است. این هنجار اجتماعی به طور ضمنی گریه کردن زنان را در حضور دیگران تأیید می کند، اما به اشک ریختن مردان در هنگام آشفتگی، روی خوش نشان نمی دهد. البته در شرایط کاری، گریه کردن برای زنان نیز ناشایست محسوب می شود. همچنین زمانی که زنی به مقام های بالاتر می رسد، امتناع از ابراز خشم برای او از بین می رود. در مقابل، از یک رهبر یا مدیر قدرتمند انتظار میرود هنگامی که یک گروه در دستیابی به هدف ناکام می مانند، خشمگین شود. به نظر می رسد زنان مقتدر به چنین مجوزی دست می یابند. وقتی که یک رئیس عصبانی می شود، علیرغم این که در آن موقعیت، عصبانیت بهترین واکنش هم نباشد، از نظر اجتماعی چندان غير موجه نیست.


موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :

بررسی رابطه ابراز وجود و تنظیم هیجان با سازگاری اجتماعی در ...