در یک قانون کلی، هر چه رابطه بین یک فرد غمگین و شخص هدف یعنی کسی که فرد غمگین مشکلش را با او در میان می گذارد صمیمانه تر باشد و هر چه اعتماد او به شخص هدف و قضاوتی که درباره او خواهد داشت، بیشتر باشد. فرد غمگین راحت تر می تواند صحبت کرده و مشکلش را در میان بگذارد. معمولا افراد دوست دارند با همجنسان خود نه با جنس مخالف مشکلشان را در میان بگذارند. فاصله سنی تأثیر بسزایی در رابطه صمیمانه شخص با دیگران، اعضای خانواده و یا افراد جامعه دارد. هر چه فاصله کمتر باشد رابطه بیشتر خواهد بود. برای مثال، نوجوانان و جوانان تمایل بیشتری دارند مشکل خود را با خواهر یا برادر و همسالان خود در میان بگذارند تا با والدین یا معلمانشان. آنها فکر می کنند اختلاف نسلها درک مشکلات جوانان را ناممکن کرده است. نوع مشکلی که فرد را درگیر کرده، بر تمایلش برای در میان گذاشتن مشکل و انتخاب کسی که راز دار او باشد تأثیر محسوسی دارد. هر چه مشکل او شخصیتر باشد، تمایل فرد برای صحبت درباره آن کمتر خواهد بود. پسرهای نوجوان نمی توانند مشکلاتی نظیر ارتباط با جنس مخالف، جلب توجه کردن و اختلال های رفتاری را به راحتی با مادرانشان در میان بگذارند؛ اما صحبت بر سر موضوع هایی که در رابطه با کار، نزدیکان و نحوه لباس پوشیدنشان است برایشان راحت تر است. از نظر دخترها صحبت درباره جنس مخالف و نحوه جلب توجه سخت تر از صحبت درباره شغل، عادات غذاخوردن و موضوعهای سیاسی و اجتماعی است. افرادی که برای در میان گذاشتن مشکلشان کسی را ندارند، برای تخلیه هیجانی خود از راههای دیگری استفاده می کنند. آنها ممکن است هیجانهای سرکوب شده خود را در دنیای خیالی بروز دهند. در خیال خود با کسی که از او رنجیده اند مشاجره کنند و یا در خیال خود درباره مسایل خوب و دلگرم کننده صحبت کنند. آنها با شخص خیالی صحبت می کنند؛ زیرا در واقعیت کسی نیست تا با او حرف بزنند. شاید خیالپردازی فرد را به طور مقطعی آرام کند؛ اما در زمان طولانی ارزش نخواهد داشت و مشکل او حل نخواهد شد. حتی ممکن است مشکل او از آنچه که هست بدتر هم شود زیرا مشکل از نظر او بزرگتر جلوه می کند. بعضی هم با نوشتن، هیجانهای خود را بروز می دهند.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
اثربخشی افشای هیجانی به صورت بازی بر پرخاشگری، سازگاری و افسردگی کودکان