رفتارگرایان از طرفی به موضوع پژوهشی وونت، یعنی هشیاری و نیز به روش پژوهشی او، یعنی درون نگری، انتقاد داشتند و از طرف دیگر به ساخت گرایان و کارکردگرایان نیز در مورد موضوع روان شناسی اشکال می گرفتند.
گشتالت گرایان عمده انتقاداتشان بر پژوهش های وونت متمرکز بود.
وونت در پژوهش های خود به دنبال عناصر هشیاری بود و این موضوع مورد انتقاد روان شناسان گشتالت گرا قرار می گرفت.
بنابراین حملات گشتالت گرایان به عنصرگرایی وونت بود.
البته بدیهی است که گشتالت گرایان مخالف هرنوع عنصرگرایی در روان شناسی بودند و این رویکرد باعث می شد آنان هم با وونت و هم با ساخت گرایان و نیز با رفتارگرایان در تضاد قرار گیرند (هرگنهان، ۲۰۰۰).
در روان شناسی تلاش برای کاهش هشیاری یا رفتار به عناصر اصلی آن، رویکرد مولکولی نامیده می شود و روان شناسایی نظیر وونت، تیچنر، پاولف و واتسون از چنین رویکردهایی استفاده کرده اند.
گشتالت گرایان معتقد بودند که باید یک رویکرد مولار اتخاذ شود.
با اتخاذ رویکرد مولار در مطالعه هشیاری، به تجربه پدیدارشناختی متمرکز می شوند.
پدیدار به معنی «آنچه که ظاهر می شود» است و بنابر این پدیدارشناسی به عنوان فنی که به وسیله گشتالت گرایان به کار گرفته می شود، به معنی مطالعه آنچه که به طور طبیعی در هشیاری ظاهر می شود، می باشد.
رویکرد گشتالتی مخالف بررسی هشیاری نبود، ولی مخالف تجزیه آن به عناصر تشکیل دهنده آن بود.
آنان معتقد بودند که تمرکز بر کل سودمندتر از تمرکز بر اجزا است. روان شناسانی که در مطالعه رفتار یا پدیده های روانی به کلیت آنها توجه دارند، کل گرایان نامیده می شوند و گشتالت گرایان نیز در این گروه جای می گیرند.
هم چنین به روان شناسانی که پدیده های پیچیده را با بررسی اجزای سازنده آنها شروع می کنند، تجزیه گرایان و یا عنصرگرایان می گویند.
در زبان آلمانی به جای «شکل»، «هیأت» و «كل» واژه Gestalt به کار برده می شود و علت نامیده شدن این دسته از روان شناسان به روان شناسان گشتالت نیز سنت كل گرایی آنان بود.