از طرف دیگر سلول های عصبی آئینهای حتی به سرنخی که نشانه وجود قصد حرکت باشد، پاسخ می دهند و به ما کمک می کنند انگیزه های احتمالی موجود را دنبال کنیم.

این احساس که قصد دیگران چیست و چرا این قصد را دارند، اطلاعات اجتماعی ارزشمندی در اختیار ما می گذارد و به ما امکان می دهد یک قدم از رویدادهای اطراف خود جلوتر باشیم. به نظر می رسد اعصاب آئینه ای در شیوه یادگیری کودکان نیز نقشی اساسی دارد. یادگیری تقلیدی مدت ها است که به عنوان یکی از راه های عمده رشد در دوران کودکی شناخته شده است.

اما یافته های امروز درباره سلول های عصبی آئینه ای نشان میدهد که چگونه کودکان فقط با نگاه کردن به یک حرکت آن را فرا می گیرند. آنها همان طور که به تماشا می پردازند گنجینه مغز خود را از حرکات، احساسات، رفتارها و نحوه عملکرد دنیا پر می کنند. اعصاب آئینه ای در انسان بسیار انعطاف پذیرتر و متنوع تر از میمون ها است و توانایی های پیچیده اجتماعی ما را به نمایش می گذارد.

با تقلید آنچه دیگری انجام میدهد یا حس می کند، اعصاب آئینهای حساسیتی مشترک پدید می آورند که عامل خارجی را به درون ما منتقل می کند: برای درک دیگری - حداقل تا اندازه ای - شبیه او می شویم. درک مجازی آنچه دیگری تجربه می کند با ظهور مفهومی در ذهن مان شکل می گیرد مبنی بر این که برای درک دیگران، اعمال آنها را به زبان سلول های عصبی برمی گردانیم و این کار ما را آماده انجام همان اعمال و دریافت همان تجارب می کند.