راهنماهای متفاوتی برای درمان شناختی رفتاری وجود دارند، که بیشتر از نظر توجه به جزییات تمرکز و مفهوم سازی با یکدیگر متفاوت هستند. هرچند این اقدامات اشتراكات کافی به منظور تشخیص آنها به عنوان تکنیک هایی شناختی رفتاری را دارا می باشند. مفهوم سازی مشکلات بیمار عاملی بسیار حیاتی است و مستلزم تبادل نظر در رابطه با تکنیک های درمانی و مشکلات بین درمانگر و بیمار است.
دخالت دادن بیمار در فرآیند درمان در اسکیزوفرنی بسیار دشوارتر از افسردگی و اضطراب است، و تجربه و مهارت درمانگر می تواند نقش بسزایی در این خصوص بازی کند. زمانی که رابطه لازم بین درمانگر و بیمار برقرار شود، استفاده از تکنیک های متداول شناختی رفتاری را می توان در درمان اسکیزوفرنی به کار گرفت. یکی از عوامل موفقیت این درمان در مقابله با اسکیزوفرنی، به وجود آوردن روش هایی موثر برای تفهیم و تخمین پدیده هایی است که اغلب هدف درمان می باشند. کمک به بیماران برای درک چند بعدی بودن مشکلشان و نحوه مقابله با آنها به جای همه یا هیچ در نظر گرفتن شرایط یکی از خصوصیات درمان شناختی رفتاری است.