لوتون (۲۰۰۱) در مورد بکارگیری غیرمسئولانه روان نمایشگری هشدار می دهد. وی معتقد است کارگردانان ماهر نسبت به اختصاص زمان ضروری برای رشد مهارت هایشان متمایل هستند و یک برنامه آموزشی را تحت نظارت یک کلینیک با تجربه گذرانده اند.
روان نمایشگری برای آن دسته از متخصصان بالینی که در قضاوت حرفه ای زمینه خوبی دارند و نسبت به استفاده از روش های سایر دیدگاه ها گشوده اند، مناسب است.
به یاد داشتن این نکته ضروری است که درمانگران می توانند جنبه های خاصی از روان نمایشگر را بدون بکارگیری تمام اعمال کلاسیک این روش در مورد بسیاری از جمعیت ها به کار گیرند. بنابر نظر زر کا مورتو (۱۹۸۷) کارکرد کارگردان پیچیده و متضمن ترکیبی از هنر و علم است.
وی معتقد است که آموزش یک کارگردان روان نمایشگری کلاسیک تقریبا دو سال طول خواهد کشید. هر چقدر کارگردان زندگی کامل تری داشته باشد، می تواند به طور موثرتری کارکردهای مورد نیاز روان نمایشگری را کامل کند.
هماهنگی میان متغیرهای بیشمار موجود در روان نمایشگری، صرفا یادگیری یک تکنیک در یک کارگاه آخر هفته نیست. اگرچه برخی از روش های روان نمایشگری را می تواند در سطوح ابتدایی با روش یاد گرفت، اما تسلط بر مهارتهای یک روان نمایشگر موثر مستلزم صرف صدها ساعت نظارت است.
حساسیت های موجود در این زمینه بیانگر وجود محدودیت هایی در اجرای این روش درمانی - هنری است که در زیر به برخی از این محدودیت ها اشاره می شود. مهم ترین محدودیت موجود، برای افرادی که تجربه کافی در برگزاری جلسات سایکودرام ندارند، کنترل رفتارهای نمایشی شرکت کنندگان در جلسه است و برای دستیابی به نتایج دارای اعتبار ناچار سعی می شود که در جلسه اول را به عادی سازی محیط اختصاص دهند تا حضور شرکت کنندگان برای پروتاگون عادی شود و تحت تاثیر محیط قرار نگیرد.
یکی دیگر از محدودیت های موجود، هماهنگ کردن شرکت کنندگان در جلسات سایکودرام است که به ناچار می بایست جلسات با زمانبندی شرکت کنندگان برگزار شود.