اما معتقد است که نمی توان استرس را بدون تغییر محرک و استرس زا در نظر گرفت از این لحاظ، این دیدگاه تأکید خاصی بر توجه و ارزیابی شناختی دارد. در واقع تفسیر و تعبیر شخصی از استرس مستلزم توجه انتخابی است. یعنی اینکه کدام محرک باید در حافظه کوتاه مدت پردازش شود و کدام محرک نادیده گرفته شود. در این نمونه پردازش اطلاعات مستلزم ساخت های حافظه طولانی مدت است، یعنی زمینه های شناختی که به شخص اجازه می دهد بعضی محرکها را خوشایند و برخی دیگر را ناخوشایند تفسیر و ارزیابی کند.
به عبارت دیگر ادراک حاصل از محرک با یادآوی و تجربه فرد با محرک مقایسه می شود. بنابراین ادراکهای حاصل از محرکها، ارزیابی شناختی از محرک ها و پاسخ به عوامل استرس زا مستلزم توجه و دقت در حافظه کوتاه مدت، حافظه دراز مدت و فرایندهای تصمیم گیری است.
علاوه بر این فرایندها و پاسخهای عاطفی- هیجانی شرطی شده مانند اضطراب، ترس، خشم یا غمگینی فرا خوانده می شوند و پاسخ های هیجانی و عاطفی برای فعال سازی فرایندهای ارزیابی شناختی مورد تأکید قرار می گیرند. بر اساس این نمونه فرض می شود هر چه تعداد عوامل استرس زایی که به وسیله فرد ارزیابی می شود بیشتر باشد فرد استرس بیشتری را تحمل خواهد کرد به عبارت دیگر هر چه استرس بیشتر باشد، فرایندهای بیولوژیکی و شناختی فرد، بار اطلاعاتی بیشتری را برای پردازش متحمل خواهد شد.
موضوع پیشنهادی پروپوزال پایان نامه روانشناسی :
بررسی رابطه عوامل شناختی و تنظیم شناختی هیجان با شدت استرس در دانشجویان پشت کنکور ارشد