در صورتی که فعالیت های اخیر معمولا در راستای شیوه های معمول رفتاری و بدون عوامل نوآورانه و یا خلاق در نظر گرفته می شوند. البته نظر من بر این است که در فعالیت های ما هرگز چیزی بنام رفتار معمول و همیشگی وجود ندارد. جدید بودن معیاری برای تمامی رفتارهای ماست، زیرا تکرار دقیق تمام رویدادهای پیرامون ما غیرممکن است. اگر جدید بودن را معیاری برای رویدادهای پیرامونی قلمداد کنیم، پس جدید بودن کنشهای رفتاری را نیز باید در این ردیف جای داد. زیرا ما همواره در حال سازگار کردن رفتار خود با شرایط جدید هستیم. پس فرایندهای تفكر «عادی» باید مولد کارهای ارزشی جدید باشند (حتی اگر این کار درست کردن سالاد برای شام باشد). در صفحات بعد من به این بحث می پردازم که فرایندهای تفکر عادی حتی باید متعالی ترین نمونه های فرایند تفکر را در بر گیرد. مانند اختراع منبع تحول برانگیز نیرو توسط وات، اختراع شیوه جدید حمل و نقل توسط برادران رایت، تکامل سبک جدید نقاشی توسط پیکاسو و قاعده مند ساختن ساختار DNA توسط واتسون و کریک. در تأیید این نگرش به دو نوع از شواهد پرداخته خواهد شد؛ بررسی های آزمایشگاهی حل خلاقانه مسئله و بررسی های موردی تاریخی از دستاوردهای مهم و خلاقانه گرچه اکثر آثار در روانشناسی شناخت نگر ۵۲ در بررسی فرایندهای تفکر بر مبنای پژوهش های آزمایشگاهی است، اما بررسی تفکر خلاق فراتر از نتایج آزمایشگاهی می رود. وقتی فردی در آزمایشگاه به آزمایش می پردازد، موضوعات مورد بررسی او پیکاسو و یا موتسارت نیست. بنابراین طرح ادعاهایی در مورد وجوه کلی تفکر خلاق از نتایج بررسی های آزمایشگاهی این پرسش مهم را پیش می کشد که آیا این نتایج تعمیم پذیر هستند و یا خیر.


موضوع پیشنهادی پایان نامه جامعه شناسی :

مقایسه الگوهای تفکر و سرمایه اجتماعی در دانشجویان نخبه و عادی