این موارد هم به نوبه خود، متأثر از خلق و خوی فردی، محیط، حمایت اجتماعی و تجربیات گذشته است.
وقتی تحت فشار هستیم، به طور طبیعی تلاش می کنیم تا خودمان را کنترل کنیم (لونتال، رست و لونتال، ۲۰۰۳).
با انجام راهکارهای مختلفی سعی می کنیم بر مشکلات چیره شویم. که ممکن است این تلاش ها در حیطه های: رفتاری (مثل دوری از یک موقعیت، انجام تمرینات ورزشی)، عاطفی (مثل صحبت در مورد آن با یک دوست خوب) یا شناختی (مثل اندیشه مجدد در مورد طرز نگرش نسبت به عامل استرس زا باشد.
برخی از این راهکارها سازگارند و برای ما مؤثر واقع می شوند. یعنی برای رفع مشکل مناسب هستند، برخی غیر سازگار هستند یعنی اغلب ما را به مسیری اشتباه هدایت می کنند.
گارمزی در بررسی که در مورد قابلیت های تفاوت های فردی بر میزان انعطاف پذیری و شدت آسیب پذیری نسبت به استرس انجام داده است، به این نکته اشاره می کند که رفتار سازگار و غیر سازگار در واقع «به طرز غیر قابل انکاری با هم در ارتباط هستند...
هر دوی آنها دو بخش مجزا و جدا از هم نیستند بلکه کاملا هم پوشانی دارند» (گارمزی، ۱۹۹۶، ص. ۱۳-۱۴).
به نظر می رسد میزان سازگاری راهکارها برای هر فرد به زمینه شخصی و موقعیت موجود بستگی داشته باشد و تحت تأثیر عوامل خاص «حمایتی» شخصی قرار می گیرد.
یعنی عواملی که هر فرد شخصا برای مراقبت از خود در برابر عوامل استرس زا انتخاب می کند و به کار می گیرد به شرح زیر توسط گارمزی عنوان و مورد تأکید قرار گرفته است:
«(۱) مراقبت پایدار؛
(۲) مهارت های حل مسئله:
(۳) جلب توجه همسالان و بزرگسالان
(۴) اثبات توانایی و خودباوری؛
(۵) همراه شدن با نقش های مدل توانمندسازی ؛
(۶) با برنامه بودن و پیگیر بودن» (مستن، بست و کارمزی، ۱۹۹۰؛ ارجاع داده شده در کارمزی، ۱۹۹۶، ص. ۱۴).
این عوامل شخصی با دیگر عواملی که برای مقابله با استرس به کار می روند از قبیل عوامل محیطی، در تعامل هستند. (مثل روابط اجتماعی حمایتی) تا در نهایت یک نتیجه ثمربخش حاصل شود چرا که ممکن است میزان کارآمدی یکی از این عوامل به میزان استفاده از عامل دیگر، وابسته یا مرتبط باشد (تر و اکنرود، ۱۹۹۶)