سفارش انجام پروپوزال ارشد روانشناسی عمومی

داستان شروع رسمی مکتب گشتالت در سال ۱۹۱۰، وقتی که ورتایمر سوار قطار بود، توسط ورتایمر آغاز شد.

او به آرامی در قطار نشسته و عازم تعطیلات بود. او مناظر بیرون از قطار را تماشا می کرد که در این آثنا با دیدن حرکت مناظر بیرون از قطار، فکری به ذهنش رسید و فوری در فرانکفورت از قطار پیاده شد و یک وسیله بازی بنام حرکت نماد خرید و در اتاق هتلش شروع به آزمایش ایده جدید خود نمود.

چون این ایده به صورت ناگهانی به ذهنش خطور کرده بود، می توان گفت که ورتایمر به بینش جدیدی دست یافته بود.

این مفهوم «بینش » بعدا در نظریه گشتالت گرایان یکی از مفاهیم کلیدی در یادگیری و حل مسئله شد.

نتیجه ایده جدید ورتایمر این بود که ادراکات ما متفاوت از حس هایی هستند که از آنها تشکیل شده اند.

این ایده سابقه طولانی در فلسفه داشت، ولی ورتایمر توانست با طراحی آزمایشات علمی به این ایده چهرهای علمی ببخشد.

او اولین آزمایشی که برای بررسی این ایده خود انجام داد، انجام آزمایشاتی در زمینه حرکت بود.

حرکت نما وسیله ای بود که چندین تصویر مشابه وقتی به دنبال هم آورده می شد، حرکت احساس می شد.

در واقع ورتایمر حرکت را احساس می کرد در حالیکه واقعأ حرکتی وجود نداشت.

او با استفاده از حرکت نما نشان داد که اگر فاصله بین چند نور در حدود شصت هزارم ثانیه باشد، به عنوان یک نور که از یک مکان به مکان دیگر حرکت می کند ادراک می شود.

ورتایمر این حرکت ظاهری را پدیده فاینامید.

ورتایمر دو همکار و در واقع دو آزمودنی داشت که آزمایشات خود را روی آنان انجام می داد: کورت کافکا و ولفگانگ کهلر. بعدا این دو نفر نقش بسیار مهمی در رشد و گسترش روان شناسی گشتالت ایفاء کردند و شاید بدون وجود و کارهای آنان روان شناسی گشتالت نمی توانست چنان جای محکمی در روان شناسی علمی برای خود باز کند.