آنچه بر همگان محرز شده، آگاهی به این موضوع است که برای دست یافتن به نتایج مطلوب باید روابطی خوب، سالم و بر اساس همکاری و اعتماد بین روان درمانگر، بیمار و خانواده اش برقرار شود.
نارضایتی بیمار و خانواده اش اغلب نتیجه عدم حساسیت به نیازها و نگرانی های آنها از سوی افراد مرتبط با درمان می باشد. تحقیقات نشان می دهند، که کیفیت رفتاری درمانگران و سبک زندگی بیماران در بیمارستان ها در کیفیت زندگی و بهبود شرایط بیمار نقش دارد (بال، مور و کویپرز، ۱۹۹۲).
تحقیقات دیگر نشان می دهد، در درمان هایی که رابطه دوستانه ساده و یا مشاوره های حمایت کننده صورت می گیرد، نتایج بهتری از لحاظ درمانی نسبت به درمان معمول به دست می آید (سنسکی، تورکیگتون و کیگداون ۲۰۰۰).
این تحقیقات نشان می دهند که درمان های رایج فاقد همدردی و حمایت کافی می باشد. البته رویکرد روان شناختی باید با در نظر گرفتن ابعاد فرهنگی و اجتماعی که بیمار در آن قرار گرفته است، صورت گیرد. چرا که این موضوع می تواند در شرایط شخص روان پریش تاثیر گذار باشد.