کودک با دیدن او لبهایش را به حالتی شبیه گریه جمع می کند. مادر لبها را به لبخندی ملایم می گشاید و کودک به حالت عادی برمی گردد و لبهایش آماده لبخند می شود و هر دوی آنها به هم می خندند. سپس کودک ذوق می کند و با ناز سرش را به این طرف و آن طرف حرکت می دهد. تمام این داد و ستد پیش از سه ثانیه طول نمی کشد.

چیز زیادی اتفاق نیفتاده، اما یک رابطه مشخص برقرار شده است. این تماس های خام مقدماتی را «مدل های نخستین گفتگو» می نامند، الگوی اولیه تمام ارتباطات بشری و یا برقراری ارتباط در اساسی ترین شکل آن.

در الگوهای اولیه گفتگو، نوسانگرها به کار می افتند. تحلیل های جزء به جزء نشان می دهد که مادران و کودکان با ایجاد ضرباهنگی دوجانبه، زمان شروع، پایان و مکث ها را در گفتگوی مادر و فرزندی خود دقیقا برنامه ریزی می کنند.

هر یک از آنها اعمال خود را با برنامه ریزی دیگری هماهنگ می سازد. این گفت و شنودها» همگی غیر کلامی و یا در نهایت همراه با اصواتی محدود هستند. ما از طریق نگاه، تماس بدنی و لحن صدای خود یک الگوی اولیه گفتگو را با کودک اجرا می کنیم. پیام ها از راه لبخندها یا اصوات هشداری و بویژه زبان کودکانه که مادر به کار می گیرد، به بچه انتقال می یابد. زبان کودکانه مادر بیشتر شبیه آواز است تا جمله.

در این زبان مادر از تکواج ها و لحن آهنگینی استفاده می کند که محدود به فرهنگ خاصی نمی شود و بدون توجه به آن که زبان مادر چینی، اردو یا انگلیسی است، زبان کودکانه مادران اغلب به هم شباهت دارد. زبان کودکانه مادر همیشه دوستانه و شاد است و با دید تخصصی می توان گفت، در بهترین حالت حدود ۳۰۰ هرتز ارتفاع دارد.

آهنگ صدای مادر مواج و زیر است اغلب اوقات ما در زبان کودکانه اش را با ضرباهنگ نوازش یا ضربات ملایمی که برای آرام کردن کودک به پشتش میزند، همنواخت می سازد. حرکات چهره و سرش با لحن صدا و حرکات دست همخوانی دارد و واکنش کودک نیز لبخند زدن، ایجاد صداهای اولیه و تکان دادن لبها و دهان و زبان به همراه حرکات دست است.

این گونه روابط بین مادر و فرزند، غالبأ کوتاه و در حدود چند ثانیه یا حتی چندهزارم ثانیه است و معمولا هنگامی که حالت دو طرف همسان شود - بویژه حالت شادی - به پایان می رسد. گویی آنها در یک دونوازی ملایم با ضرباهنگ ۹۰ ضرب در دقیقه شرکت کرده اند. این مشاهدات عملی، نتیجه کار طاقت فرسای متخصصین روانشناسی رشد، از جمله کالوین تروارتن در دانشگاه ادینبورو است.

آنها با بررسی نوارهای ویدئویی بسیار زیادی که از روابط مادر و کودک تهیه کرده بودند به این نتایج دست یافتند. این مطالعات، تروارتن را به عنوان متخصص جهانی در زمینه مدل های نخستین ارتباطی مطرح نموده است. به گفته وی این مدل ها به نوعی دونوازی (دولت) شبیه است که در آن، هر دو طرف در پی یافتن هارمونی و ترکیب مناسب نغمه ها هستند تا ملودی واحدی را خلق کنند. اما هدف دو طرف بیش از سرودن ملودی، بده بستانی است که بر یک موضوع محوری تمرکز دارد: عواطف.

تکرار تماس مادر و شنیدن صدای او برای طفل، پیام آور اطمینان بخش عشق او نسبت به فرزند است که بنا به گفته تروارتن، نتیجه آن ایجاد سریع رابطه صمیمانه و بدون کلام است. از طریق تبادل این علائم با کودک می توان او را خوشحال، هیجان زده، آرام یا آشفته کرد. در خلال یک رابطه شاد حاوی الگوهای اولیه گفتگو، مادر و کودک خوشحال و با یکدیگر هماهنگ هستند.

اما به محض آن که یکی از آن دو نتواند نقش خود را در این رابطه ایفا کند، نتایج کاملا متفاوت خواهند شد. برای مثال اگر مادر توجه کمی نشان دهد و یا واکنش بی علاقه ای بروز دهد، طفل خود را پس می کشد. اگر واکنش های مادر بی موقع باشد، کودک نخست متعجب و سپس ناراحت می گردد. همچنین اگر کودک واکنش مناسب نشان ندهد، مادر دچار آشفتگی می شود.

این جلسات نوعی نشست آموزشی هستند: الگوهای اولیه گفتگو اولین درس کودک برای تعامل با دیگران است. ما مدت ها قبل از آن که بتوانیم احساس خود را با کلمات بیان کنیم، یاد می گیریم چگونه خود را از جنبه عاطفی با دیگران هماهنگ کنیم. الگوهای اولیه گفتگو، اساسی ترین الگوی ما برای ایجاد رابطه با دیگران و نوعی هشیاری ضمنی است که به محض نزدیکی ما با دیگران، به آرامی هماهنگی میان ما را برقرار می سازند.

توانایی هماهنگی با دیگری، آن گونه که در کودکی آموخته ایم، در تمام عمر در همۀ تعاملات اجتماعی ما را یاری می کند. همچنین به دلیل آن که در کودکی، احساسات موضوع اصلی ارتباط ما با دیگران با استفاده از الگوهای اولیه گفتگو بوده است، در بزرگسالی نیز احساسات، شالوده ارتباطهای ما را تشکیل خواهد داد. این گفتمان خاموش مبتنی بر احساسات، سنگ بنای تمام ارتباطات ما با دیگران و عامل پنهان همه آنان خواهد بود.