موضوع پایان نامه روانشناسی درباره نظریه ویگوتسکی درباره رشد کودک

اما در تضاد با پیاژه معتقد بود کودکان می توانند از طریق تعامل با دیگران رشد سریع تری داشته باشند و این روش، از اینکه اجازه دهیم کودکان خود به کشف همه امور بپردازند مؤثرتر است.

به اعتقاد ویگوتسکی فرزندپروری و آموزش ماهرانه دو عامل مهم در رشد ذهنی هستند. او برای نشان دادن تفاوت میان میزان یادگیری کودک بر اساس کاوش خودش و میزان یادگیری بالقوهی او از طریق تعامل با دیگران، از اصطلاح ناحیه رشد مجاور استفاده کرد.

برای مثال، کودکی ده ساله ممکن است دارای سن ذهنی هشت باشد؛ اما با کمک مربی می تواند مسئله ای ریاضی در سطح کودکان دوازده ساله را حل کند. ناحیه رشد مجاور تفاوت میان سن ذهنی هشت و دوازده است. همان طور که کودک در ناحیه رشد مجاور یا چرخه یادگیری پیشرفت می کند، از میزان آموزش های لازم کاهش می یابد.

ویگوتسکی استدلال نمود که کودکان با عملکردهای ابتدایی ذهنی پا به جهان می گذارند؛ اما به منظور پرورش عملکردهای بالاتر ذهنی، مانند توانایی استفاده از زبان، هنر و ریاضی نیاز دارند ابزارهای فرهنگی را که در آن زندگی می کنند بیاموزند.

این ابزارها توسط اعضای باسابقه تر آن فرهنگ و از طریق تجربیات هدایت شده یادگیری، مانند دروس مدرسه به کودکان منتقل می شود. ویگوتسکی بر اهمیت زبان در رشد کودکان تأکید نمود. به اعتقاد او زبان از طریق تعامل اجتماعی با دیگران پرورش می یاید. در ابتدا زبان به منظور برقراری ارتباط مورداستفاده قرار می گیرد؛ ولی بعدها کودکان آن را برای حل مسائل به کار می گیرند. 

بر اساس پژوهش ویگوتسکی در زمینه آموزش، در عین حال که کودکان نیاز دارند به جای دریافت مستقیم اطلاعات فعالانه در امر آموزش مشارکت کرده و بیاموزند، معلمان نیز می بایست آنها را در رسیدن به سطوح بالاتر ادراک یاری کنند. همچنین پیش از آموزش یک مفهوم به کودکان لازم نیست صبر کنیم که کودکان به مرحله مشخصی از رشد ذهنی دست یابند.

برای مثال، معلمان می توانند مفهومی پیچیده را به بخش های کوچکتر تقسیم کنند تا کودک بتواند آن را درک کند. همسالان و کودکان بزرگتر نیز می توانند در یادگیری کودکان مؤثر باشند. طبق یافته های یک پژوهش، هنگامی که کودکی مترقی به کودکی دیگر مطالبی را می آموزد که خود به تازگی آموخته است، می تواند بسیار مؤثر باشد؛ چراکه چنین کودکی از موانع درک آن مفهوم آگاهی دارد (فوت و همکاران، ۱۹۹۰). همکاری کودکان با یکدیگر برای حل مسائل ریاضی رایانه - محور نیز به یادگیری کمک می کند (موارچ و همکاران، ۱۹۹۱). 

بنا بر تحقیقات انجام گرفته، کودکانی که با انجام کار گروهی و مداخله بزرگسالان مطالب را می آموزند، در مقایسه با کودکانی که خود به تنهایی به کشف امور می پردازند، یادگیری سریع تری دارند. با این حال، کودکان به جای دریافت منفعلانهی اطلاعات، يقينا نیاز دارند در یادگیری خود مشارکت فعال داشته باشند.

مهد کودک های مونتسوری و بیشتر پیش دبستانی ها بر این نکته تأکید می کنند که کودکان می بایست در انتخاب فعالیت های بازی خود آزادی عمل داشته باشند. مهد کودک های مونتسوری عناصر زیر را در رشد اولیه کودک بسیار ضروری تلقی می کنند: کلاس هایی با دانش آموزانی از سنین مختلف، آزادی انتخاب از میان محدودهی گزینه های تعیین شده، زمان کاری غیر منقطع و یادگیری مفاهیم از طریق کار با مواد تا آموزش مستقیم.

دیدگاه آزادی انتخاب به دیدگاه پیاژه درباره کشف مربوط می شود و دیدگاه کلاس هایی با دانش آموزان در سنین مختلف با دیدگاه یادگیری از طریق تعامل اجتماعی ویگوتسکی ارتباط دارد. زمانی که کودکان تشویق می شوند تا با کمک فردی بزرگسال بازی خود را از پیش طراحی کنند، این کار در عین حال که دادن حق انتخاب به آنهاست، کودکان را قادر می سازد تا عقاید خود را بسط داده و به آنها بیندیشند. بر اساس تحقیقات، بزرگسالان و معلمان نقش تسهیل کنندگان یادگیری را ایفا می کنند.


موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :

بررسی رابطه آموزش و رشد ذهنی کودکان با تعامل اجتماعی در نظریه ویگوتسکی