با این حال، وقتی باور انعطاف پذیری (به جای باور سخت داریم، در پی سحرآمیز جلوه دادن اتفاقات خاص نیستیم. بلکه داریم واقع گرا می شویم، چون هر دو جزئی که باور انعطاف پذیر را می سازند با واقعیت سازگار هستند.
ما می توانیم به طور کلی نشان دهیم که خواسته ای داریم و همچنین نشان دهیم که مجبور نیستیم خواسته هایمان را برآورده کنیم. بنابراین، وقتی به باور انعطاف پذیر معتقدیم باید در آزمون رانندگی قبول شوم اما مجبور نیستم با ارائه دلایلی که چرا این کار برایم خوب است (مثلا می توانم کمتر به وسایل حمل و نقل عمومی تکیه کنم ، می توانم آخر هفته ها به مسافرت بروم ) نشان می دهم که می خواهم در این آزمون قبول شوم، اما همچنین تصدیق می کنم که این باور، اینکه باید حتما قبول شوم را تضمین نمی کند.
هم چنین برعکس باورهای سخت، وقتی معتقد به باور انعطاف پذیر هستیم، در پی نادیده گرفتن احتمال وقوع حوادث خاص نیستیم. بلکه در واقع آشکارا این احتمال را تصدیق می کنیم.
بنابراین، وقتی معتقدم می خواهم در آزمون رانندگی قبول شوم، اما مجور نیستم ، در پی نادیده گرفتن احتمال شکست نیستم، بلکه این احتمال را که ممکن است شکست بخورم تصدیق می کنم.