در عمیق ترین سطح، باورهای بنیادی قرار دارند که سخت و انعطاف ناپذیرند و معمولا با «من ... هستم، مردم ... هستند، دنیا ... است»، شروع می شود. در سطح میانی و مهم بعدی باورهای شرطی کا وجود دارند که به این دلیل به این نام نامیده شده اند که اغلب به شکل جملات «اگر ..، پس ...» می باشند. این طبقه میانی از باورها، اغلب قواعدی هستند که توسط فرد در زندگی به آن عمل می شود.
باورهای شرطی بازتاب و عملکرد باورهای بنیادی می باشند. برای نمونه شخصی که دارای این باور بنیادی است که «من بد هستم»، ممکن است دارای این باور میانی باشد: «اگر من به دیگران اجازه دهم به من نزدیک شوند، آنها مرا خواهند شناخت و مرا طرد خواهند کرده و بالاخره در سطح بالاتر باورهای جبرانی ۱۳ شکل گرفته اند (بک، ۱۹۹۵).
برای نمونه اگر یک نفر بیان کند که «من بد هستم»، باور جبرانی او این خواهد بود که باید خودش را از طرد شدن حفظ کند. راهبرد جبرانی می تواند هنگامی که سایرین سعی می کنند به فرد زیاد نزدیک شوند، روابط فرد را با سایرین خراب کند. هنگام تدوین نظام بندی بسیار مهم است که تجربه های اولیه فرد با باورهای بنیادی وی ربط داده شود که به نوبه خود با باورهای شرطی و سپس با راهبرد جبرانی پیوند دارد.
مفهوم مهم دیگر در مدل شناختی آسیب شناسی روانی، مفهوم افکار منفی انوماتیک است. افکار منفی اتوماتیک بازتاب وجود طرحواره های اساسی بدکنش گر است. افکار منفی اتوماتیک اغلب می توانند با همدیگر جمع شده، وحدت یابند و طیفی را ظاهر سازند که بیانگر سیستم باوری یک فرد است.
درمانگر هنگامی که داستان بیمار را به منظور تعیین طرح مداخلات شناختی - رفتاری لازم نظام بندی می کند، از این دانش استفاده می نماید. ، حین کار کردن با سالمندان، نظام هندی شناخت درمانی استاندارد که چارچوب آن توصیف گردید، با استفاده از اطلاعات مهم دیگر نظیر باورهای نسلی ، نقشهای ایفایی روابط بین نسلی، زمینه اجتماعی - فرهنگی و مشکلات جسمی تدوین می گردد.