جلوه زیبایی از هماهنگی گروهی در پایکوبی های دسته جمعی و حرکات هماهنگ با موسیقی به چشم می خورد. به همین شکل جمعیتی که در یک استادیوم دست در دست هم موج ایجاد می کنند از این هماهنگی به وجد می آیند.

به نظر می رسد دستگاه عصبی انسان آمادگی لازم برای چنین هماهنگی هایی را ایجاد می کند، حتی جنین انسان در رحم مادر، حرکات خود را با ریتم صدای انسان - و نه سایر صداها - سازگار می کند. بچه های یک ساله، در گفتار کودکانه خود وقفه و زمان بندی متناسب با ضرباهنگ کالام مادرشان را به کار می برند.

هماهنگی بین مادر و کودک و یا دو غریبه در نخستین ملاقات، یعنی «حواسم به توست» و این پیام پنهان، طرف مقابل را به ادامه رابطه تشویق می سازد. این پیام موجب می گردد طرف مقابل همچنان توجه خود را نسبت به رابطه حفظ کند. زمانی که گفتگوی دو نفر به پایان خود نزدیک می شود، هماهنگی آنها نیز از بین می رود و به طور ضمنی علامت پایان یافتن مکالمه را نمایش می دهد.

به علاوه، در گفتگویی که دو نفر قصد متقاعد کردن یکدیگر را دارند، از ابتدا به حالت هماهنگی نمی رسند و احساسی نامطلوب در هر دو نفر پدید می آید. تمام گفتگوها در دو سطح، یعنی مسیر خاکستری و مسیر سفید، عمل می کنند.

مسیر خاکستری در حیطه منطق، کلمات و معانی فعالیت می کند. اما در مسیر سفید، تبادل های پنهان در پشت کلمات را به شکلی زنده سر و سامان می دهد و از طریق ارتباط حسی به تداوم گفتگو کمک می کند. حال و هوای یک رابطه بیشتر به عواطف و احساسات ناگفته پنهان در ورای کلمات مربوط می گردد تا خود کلمات.