این اختلالات در حیطه کاردکرد شناختی و در مواردی همچون مهارت های توجه به خود، روابط اجتماعی و توانایی زندگی مستقل، خود را نشان می دهد (گرین ۱۹۹۶،). به رغم حجم بالایی از مطالب منتشر شده در رابطه با اختلالات شناختی اسکیزوفرنی در درمان های اجتماعی - روان شناختی، توجه بیشتر معطوف به آهستگی پردازش اطلاعات و تکرار آن توسط بیمار معطوف می شود. به منظور پیدا کردن راه حل هایی مفیدتر برای این بیماران باید تکنیک های روان شناختی جدیدتری به کار برده شوند. برای بهبود اختلالات شناختی به وسیله تکنیک های روان شناختی به دو مسئله باید توجه کرد:
۱. ابتدا باید نقش اختلالات شناختی در یادگیری و نگه داری اطلاعات در طول درمان تعیین شوند، تا بتوان درمان را با توجه به این امر تغییر داد. به عنوان مثال، حافظه ضعیف در بیماران با عدم موفقیت در کسب مهارت های اجتماعی در ارتباط است (گرین، کرن، براف ومینتز ۲۰۰۰). این یافته ها را می توان این گونه تفسیر کرد، که به منظور به دست آوردن نتایج بهتر تمرین های طولانی مدت تر و فشرده تر برای بیماران ضروری است.
۲.نکته دوم این است که باید تاثیر اختلالات شناختی بر کلیت بخشیدن به تاثیرات درمانی معطوف شود. یکی از عوامل مهم شکل گیری درمان روان شناختی این مهم است، که آنچه در جلسات به بیمار آموخته می شود، باید در محیط زندگی او کلیت داده شود. با این حال چنین کلیت بخشی ای در مورد فرآیند های شناختی محتمل است که اغلب بر اثر ابتلا به اسکیزوفرنی دچار مشکل می شوند.