کودکانی که والدین خود را در حال دعوا می بینند یا آنها را می بینند که برای حل مشکلاتشان از زور استفاده می کنند، احتمال دارد با این دیدگاه رشد یابند که این رفتارها راههای مقبول مواجه شدن با ناکامی است. مجله خشونت خانوادگی در سال ۱۹۹۰ مطالعه ای را گزارش کرد که خشونت خانوادگی توسط والدین را با خشونت خانوادگی بعدی توسط کودکان همین والدین مرتبط می دانست. مقاله ای در سال ۱۹۸۹ با عنوان «تعمیم و بازداری : تأثیرات مختلف پرخاشگری گذشته بر زن و شوهر» نشان داد که مشاهده خشونت خانوادگی توسط کودک، می تواند در طی زمان به دیگر روابطش، منتقل گردد.
دوستان هم سن و سال یا آشنایان هم سال نیز می توانند یک عامل مهمی در اجتماعی کردن کودک به جهت یا خلاف جهت خشونت باشند. مقاله بی کفایتی اجتماعی و انتقال بدرفتاری های والدین به نسلی دیگر »، بیان می دارد که نگرش ها و رفتارهای دوستان می تواند یک کودک را در مدل قرار دادن رفتار پرخاشگرانه که در خانه مشاهده کرده است ترغیب کند یا باز دارد. با این حال، نظریه یادگیری اجتماعی، خانواده را بعنوان عامل اصلی اجتماعی کردن می نگرد. یعنی بیشتر افراد، استانداردهای اساسی را در مورد ارتباط و اخلاق، در خانه یاد می گیرند. همچنین نظریه یادگیری اجتماعی، مدعی است که این درسها در شکل دادن رشد اجتماعی فرد بسیار مهم است.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
رابطه بین یادگیری اجتماعی و بازداری احسایات با خشونت خانوادگی در ...