نحوه تقسیم قدرت در روابط بین همسرها نیز مؤثر است. مقاله ای در سال ۱۹۸۶ با عنوان «قدرت زناشویی، تعارض و خشونت در نمونه ای نماینده ملی از باشگاههای آمریکایی » در بین زوج هایی که زن و شوهر تقسیم قدرت و تصمیم گیری عادلانه تری داشتند، میزان پایین تری از تعارض را یافت و موقعی که یکی از زوجها مسلط بود میزان بالاتری از تعارض وجود داشت. جالب اینکه بدون توجه به اینکه کدام زوج (زن یا مرد) مسلط باشد، نتیجه یکسان بود. نابرابری تقسیم قدرت از اینکه چه کسی قدرت را در دست داشت، مهم تر بود.نظریه استرس ، ادعا می کند که تغییرات در ساختار خانواده باعث استرس می شود که این امر منجر به تعارض می شود. این تغییرات شامل ازدواج، حضور بچه، بازنشستگی و پیری است. مقاله ای در سال ۱۹۸۶ با عنوان «کاربرد نظریه استرس برای مطالعه خشونت خانوادگی » عنوان کرد که خانواده های آمریکایی برای مقابله با بسیاری از استرس زاها که با آنها روبرو می شوند، به خوبی تجهیز نشده اند.
از آنجا که بسیاری از منابع استرس بر روی هم انباشته می شوند، خانواده خصوصا وضعیت دشواری برای مقابله از طریق راههای غیر پرخاشگرانه دارد. نظریه های جامعه شناختی بدرفتاری، به خاطر تصویر ناکاملی که از عوامل ریشه ای بدرفتاری ارائه کرده، مورد انتقاد قرار گرفته است. برای مثال، آنها نقش هیجاناتی همچون خشم و ناکامی در ایجاد بدرفتاری را نادیده می گیرند. در کل، آنها معتقدند که خشونت یاد گرفته می شود و اصول اساسی آن، توسط یادگیری منتقل می شود. هر چند این اصول می توانست برای آموزش کنترل خشونت بکار رود اما هیچ نظریه جامعه شناختی، این جنبه از یادگیری اجتماعی را بررسی نکرده است. در نهایت اینکه بسیاری از داده های حمایت کننده از این نظریه ها، با گردآوری اطلاعات درباره قربانیان یا بدرفتاران، مدت ها پس از اینکه بدرفتاری اتفاق افتاده، بدست آمده است. بنابراین اطلاعاتی که نظریه ها مبنا قرار داده اند ممکن است نادرست یا غير قابل اعتماد باشند.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
بررسی رابطه بین قدرت زناشویی و عدم تحمل ناکامی با خشونت خانوادگی در ...