همه ما نیازی شدید به صمیمیت و تمایلی عمیق و درونی به برقراری روابط عاشقانه و ارزشمند با دیگران داریم؛ پس چرا این قدر با یکدیگر می جنگیم؟ أيا اختلاف های ما به دلیل نداشتن مهارت های لازم برای ایجاد روابط عاشقانه است؟! در واقع همه کارشناسان تا حدودی معتقدند که «ما می خواهیم صمیمی باشیم، اما نمیدانیم چگونه.» این ایده بسیار جذاب است، زیرا موجب می شود تمایلات خشونت آمیز و ویرانگر خود را به منزله تمایلات ناکام خود در عشق تلقی کنیم. متأسفانه امروزه در دنیا دشمنی و خشونت بسیار گسترش یافته است همچنان که در طول تاریخ بشر نیز تا اندازه ای شاهد این امر هستیم. در این میان، فکر کردن به این که انسان ها به طور ذاتی خوب هستند، موجب آرامش ما می شود. در نتیجه باید گفت این جنگ ها از این رو نیست که می خواهیم با هم بجنگیم و یکدیگر را آزار دهیم، بلکه از این رو است که راه بهتری بلد نیستیم. اگر این فرض درست باشد، باید راه ساده برای حل مشکلات ارتباطی وجود داشته باشد. اگر ما تنها نگرش هایی سالم تر در خود ایجاد کنیم و مهارت های میان فردی مؤثرتری بیاموزیم، همه ما دست از جنگ می کشیم و از عشق و صمیمیت لذت بیشتری می بریم. اما اگر کارشناسان اشتباه کرده باشند چه؟ اگر ما به طور ذاتی خوب نباشیم و انگیزه هایی منفی و مخرب داشته باشیم چه؟ اگر این انگیزه های منفی به اندازه انگیزه های مثبت و عاشقانه، قدرتمند باشد و در ذات ما باشد چه؟ اگر این فرض درست باشد، مشکل ما در کنار آمدن با دیگران، دیگر به این خاطر نخواهد بود که ما نمی دانیم چگونه یکدیگر را دوست بداریم، بلکه به این خاطر است که ما خودمان نمی خواهیم. گاه ما دشمنی و اختلاف را از این رو انتخاب می کنیم که از صمیمیت با فردی که با او اختلاف داریم، جذاب تر و مطلوب تر است. آیا امکان دارد که پنهانی به سمت دشمنی و اختلاف گرایش پیدا کنیم؟


موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :

بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر صمیمیت زوجین و کاهش انگیزه منفی و مشکل عاطفی در ...