برای نمونه، مایکل مک کلوف و همکارانش با طراحی یک ابزار سنجش شکرگزاری با ۶ گویه، آن را به همراه دیگر ابزارهای سنجش سلامت روان مثبت بین دانشجوی روانشناسی توزیع نمودند. شکرگزاری با رضایتمندی از زندگی، سرزندگی، شادمانی، خوش بینی، امیدواری و ساخت های جامعه پسند از قبیل همدلی و حمایت هیجانی و ملموس از دیگران، همبستگی معناداری داشت. همچنین، شکر گزاری با بسیاری از متغیرهای مذهبی و معنوی از جمله اهمیت مذهب، تعداد دفعات حضور در مراسم مذهبی، خواندن نوشته های مذهبی، میزان دعا کردن، رابطه فردی با خداوند، یکی گشتن با خداوند و تعالی معنوی، همبستگی داشت. شکرگزاری همچنین با احتمال کمتری از ابتلا به اختلال روانی همبستگی داشت.

کنت کندلر و همکارانش در موسسه روان پزشکی و ژنتیک رفتاری ویرجینیا ، اخیرا همبستگی هایی را بین شکرگزاری و اختلالاتی از قبیل افسردگی ماژور، اختلال حواس، اختلال اضطراب فراگیر، اختلال خوردن و سوء مصرف مواد بررسی کرده اند. آنها با مطالعه بر روی ۲۶۱۶ دختر و پسر دوقلو در ویرجینیا، دریافتند که شکرگزاری خطر ابتلا به این اختلالات را به طور معناداری کاهش می دهد. با توجه به یافته های پیشین، نیاز است تا مطالعات بیشتری در مورد این حالت هیجانی مثبت و ارتباط آن با دینداری صورت گیرد. جای تأسف است که بخش اعظم بودجه دولتی به جای مطالعه بر روی حالت های مثبتی چون شکرگزاری، صرف مطالعه بر روی اختلالات روانی می شود.


موضوع پیشنهادی پایان نامه روانشناسی :

بررسی رابطه شکرگزاری و هیجانات مثبت با اضطراب و افسردگی در ...