معمولأ ما وجود چیزهایی را در وجود خود نادیده می گیریم تا دچار شوم از بابت آنها تشویم. گرشن کافمن (۱۹۸۹) بیان می کند که ابعاد ثملک نشده از خود راهبردی رایج برای مقابله با شرم بالقوه است که متأسفانه این راهبرد مشکلات بیشتری را در رابطه صمیمانه موجب خواهد شد. بسیاری از تهدیدهای عزت نفس از موقعیت هایی سرچشمه می گیرد که در آنها یک همسر در حال واکنش به یک بعد تملک نشده از خودش است که به برخی از تجربه های دردناک گذشته مربوط می شود. این واکنش می تواند هر نوع رفتاری باشد. ممکن است فرد ناخن های خودش را بجود یا بیش از حد وقت صرف آنها کند یا ریخت و پاش کرده یا به طور وسواس گونه به تمیزی اهمیت دهد و از این قبیل موارد. افرادی که دوست ندارند به هیچ وجه آشکار شود که دارای برخی صفات و ویژگی های خاص هستند، هر زمان که این نیاز برآورده نشود دچار شرم می شوند. تا زمانی که یک همسر تشخیص ندهد که در حال واکنش نشان دادن به چیزهایی است که به طور مداوم سعی در عدم تملک آنها دارد، بر همسر خود متمرکز باقی خواهد ماند. زوج ها توسط ندای درونی شرم خود با نیازشان برای عدم تملک برخی ابعاد وجودیشان کنترل خواهند شد، مگر آنکه از هیجان های زیربنایی این فرایندها آگاه حاصل نمایند. عاطفه اصلی که این فرایندها را به جلو می برد، هراس است؛ هراس از تجربه شرم (هراس، عاطفه است و هیجان حاصل از آن، اضطراب). برخی افراد یاد می گیرند که به عنوان راه جهت پیش بینی هرگونه احتمال فعال شدن شرم خود به انتقاد بی امان از خود بپردازند، اما سایرین ممکن است راهبردی متفاوت را در پیش گیرند. آنها یاد می گیرند که برخی از اجزای خود را تملک نکرده و از آنها و احساسات همراه با آنها دوری کنند، اما این عدم تملک اجزای مذکور موجب خشک و خشن شدن آنها شده و همچنین از آنها فردی می سازد بسیار داوری کننده در هنگام رویارویی با همان اجزا در دیگران به ویژه همسر. مثلا اگر فرد توسط والدین پرخاشگر بزرگ شده باشد ممکن است در اثر نفرت از پرخاشگری
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
ارتباط تملک خود و مدیریت شرم با سازگاری روانشناختی در زنان ...