مکتب «شناخت اجتماعی»، هوش بین فردی را که در برقراری روابط میان افراد اهمیت به سزایی دارد، به این نوع توانایی ها که در برخوردهای اجتماعی به کار می رود، محدود می نماید. با وجود آن که این دیدگاه شناختی در مقوله زبانشناسی و هوش مصنوعی کاربرد مناسبی دارد اما کاربرد آن در زمینه روابط انسانی محدودیت هایی پدید می آورد. اگر در روابط انسانی فقط بر روی شناخت تمرکز کنیم، توانایی های غیر شناختی، مانند همدلی اولیه، هماهنگی، و توجه و رسیدگی، از نظر دور می ماند. دیدگاه شناختی محض، پیوستگی اجتماعی و اساسی مغز به مغز را که سازنده بنیان هر تعاملی در روابط اجتماعی است، بی اهمیت می انگارد. قابلیت های هوش اجتماعی در گسترده ترین طیف شامل توانایی های هر دو مسیر خاکستری و سفید می شود. در حال حاضر این دیدگاه و معیارهای آن، با غفلت درباره بسیاری از خطوط مسیر سفید، استعدادهای اجتماعی مهمی را که برای بقای انسان اهمیتی حیاتی دارد، نادیده گرفته است. در دهه ۱۹۲۰، زمانی که تورندایک برای اولین بار تصمیم گرفت هوش اجتماعی را بسنجد، هنوز کسی درباره مبنای عصبی بهره هوشی (iq) چیزی نمی دانست، تا چه رسد به مهارت های مربوط به روابط بین فردی. امروزه علم عصب شناسی اجتماعی نظریه پردازان هوش را به چالش فرا خوانده است تا برای قابلیت های انسان در روابط بین فردی که دربرگیرنده استعدادهای مسیر سفید - شامل توانایی هماهنگی با دیگران، گوش کردن و توجه همدلانه - می باشد، تعریفی مناسب پیدا کنند.

کد محصول : 39733