برخی از والدین هنگام تلاش برای حل مشکل خود آشفته و ستیزه جو بودند. هیچ یک از آنها به سخنان دیگری گوش نمی کرد، هر دو عصبانی و خودبین بودند و هر چه ناراحتی شان بیشتر می شد، بیشتر خود را بیشتر کنار می کشیدند. مشاهده شد که کودکان این زوج ها نیز، در بین دوستان خود همین رفتارها را نشان می دادند، عصبانی و پرتوقع بودند و به دشمنی کردن و زورگویی روی می آوردند. در مقابل، والدینی هم بودند که در جریان اختلافها، صمیمیت، دلسوزی و درک متقابل بیشتر نشان می دادند و حتی در روش های تربیتی خود هماهنگی و نیز نشاط و سرخوشی ایجاد می کردند. این والدین، کودکانی داشتند که به نوبه خود بهتر با همبازی های شان کنار می آمدند و با خلاقیت زیادتری اختلاف نظرهای میان خود و دوستانشان را حل می کردند. روش والدین در حل اختلافات زناشویی، گویای رفتار فرزندان آنها، حتی در سال های آینده است. اگر همه چیز خوب پیش برود، نتیجه آن کودکی خواهد بود که در رویارویی با فشارها انعطاف پذیر است و در شرایط ناراحت کننده، توانایی خوبی برای بهبود بخشیدن به حال خود و هماهنگی مؤثر با دیگران دارد. یک خانواده با هوش اجتماعی مناسب می توانند در پرورش کودک شاد یا به قول متخصصان روانشناسی رشد «موجود عاطفی مثبت» موفق باشند.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
مقایسه خلاقیت شناختی و سازگاری و هوش اجتماعی در کودکان دارای والدین افسرده و عادی