زمانیکه بویی به ارائه این نظریه پرداخت در همه موارد خیلی سرسختانه و با تاکید فراوان بر احساسات همراه بود. بنابراین نظریه های مربوط به تطابق کلامی نوزاد و گرفتن سینه مادر توسط نوزاد خیلی رایج بود. پس از بولبی بیشتر توجه افراد بر روی چگونگی این مساله تغییر جهت پیدا کرد که کودک در نهایت به کنترل احساسات خود می پردازد و یا اینکه چگونه می شود که نمی تواند احساسات خود را کنترل کند. روش بهینه مراقبت از کودکان به نحو موثری برای کمک به کودکان هم برای خودداری از اظطراب شدید و هم برای افزایش فرصت انجام کارهای مثبت وجود دارد. کودکی که ترسیده است، با وجود یک فرد مراقب خوب که در برابر ترسش واکنش نشان می دهد قوت قلب پیدا می کند، ارام می شود و ارامش پیدا می کند. کودکی که میخواهد با چیزهای جالب بازی کند یا فعالیتهای مشترک داشته باشد و یا پدر و مادری که خیلی راحت زمینه استقلال کودک و کارهایش را فراهم می کنند. به خصوص الگوهای رابطه متقابل دائمة این امکان را به کودک می دهد تا به گونه ای با احساسات منفی خود روبرو شود که دوباره حالت احساسی مثبت را به دست بیاورد. نتیجه این امر اعتماد از این مساله می باشد که احساسات خود فرد هم درست و هم قابل کنترل می باشد، اینکه می توان بر احساسات منقی غلبه کرده اینکه دیگران می توانند روی حمایت شما حساب کنند، واینکه نزدیکی احساسی شما با فرد دیگری بصورت مثبت می باشد.
کسی که دارای این نوع احساسات از خودش و دیگران می باشد می تواند نسبت به مشکلات روزمره زندگی خوش بین باشد میتواند شرایط سخت و دشوار را تحمل کند، در زمتیکه دیگران به کمک او احتیاج دارد آنها را می بیند و به آنها کمک می کند و باور دارد که آنها مستحق این کمک هستند و اینکه خودش حمایت و مراقب دیگران را دریافت خواهند کرد. این وابستگی برای کودکان و بچه های خیلی کوچک بر اساس احساسات، الگوی برقراری ارتباط متقابل، بروز احساسات در چهره، از طریق صدا لمس کردن، بقل کردن و غیره می باشد. زمانی که کودک صحبت می کند و احساسات خود را نشان میدهد آنگاه سطوح شناختی و توصیفی خود را نشان می دهند اما جایگزین ساختارهای غیر کلامی نمی شوند. حتی ما به عنوان افراد بزرگسال ممکن است برایمان خیلی سخت است که همکاران خود را دوس داشته باشیم که اصلا لبخند نمی زنند، از طریق چشم هایشان با ما رابطه برقرار نمی کننده با تن خیلی خشنی صحبت می کنند، و اینکه تغيير مدل کاری چنین فرد مخالف و بی ارزشی بسیار دشوار میباشد. به همین ترتیب اگر ما از وابستگی های خود به این نحو جدا شویم که دلیل این جدایی را بدانیم آنگاه این کار را بسیار راحت تر انجام خواهیم داد و عدم حضور آنها برای یک مدت کوتاه به عنوان طرد شدن و پایان رابطه غير قابل باز گشت نخواهد بود، چنین تجربیاتی هنوز ما را در خطر اظطراب، دلواپسی، عصبانیت و افسردگی قرار خواهد داد.
متغیرهای مناسب برای انتخاب موضوع پروپوزال و پایان نامه روانشناسی :
ارتباط مادر و کودک – اضطراب جدایی – افسردگی – الگوهای ارتباطی