بلکه به زمان هایی تسری می یابد که دانش آموز خواسته یا ناخواسته مجبور می شود مدرسه اش را عوض کند. طبیعی است کودکی که مدرسه های زیادی را عوض می کند و دائما به مدرسه های جدیدی نقل مکان می کند و یا دانشجویی که تازه وارد دانشگاه می شود باید خود را با محیط جدیدش وفق دهد. آنچه در اینجا مسلم فرض می گردد این است که همه در سازگار شدن با موقعیت جدید مثل هم نیستند. موفقیت در سازگاری با مدرسه جدید خود بخود ضامن موفقیت در سازگاری با دیگران نیست. به همین دلیل است که تجارب اولیه مدرسه رفتن می تواند در تصور از خود فرد اثر بگذارد. مدرسه ای که نیازهای دانش آموزان را برآورده سازد و مطابق انتظارات آنها باشد از نظر این دانش آموزان خوب است. آنها به خوبی سازگار خواهند شد و معلمان و هم کلاسی هایشان هم در مورد آنها به طور مثبت قضاوت خواهند کرد. تحت چنین شرایطی تجارب اولیه فرد در مورد مدرسه رفتن باعث تقویت و بهبود رفتار خوب آنها می شود. یا ممکن است عکس این قضیه در مدرسه اتفاق بیافتد و دانش آموزان از مدرسه متنفر شوند.
علاوه بر احساس ناخشنودی در چنین موقعیتی آنها ممکن است احساس آزردگی کنند؛ زیرا نمی توانند فرار کنند. بدون در نظر گرفتن اینکه چگونه دانش آموز در برابر تجارب اولیه رفتن به مدرسه که به عنوان یک تجربه نامطلوب تلقی شده است واکنش نشان میدهد، شخصيت فرد ممکن است آسیب ببیند. بزرگترین آسیب ناشی از اجبار به باقی ماندن برای سالیان زیاد در محیطی است که احساس خوبی از آن ندارند. زمانی که والدینشان به دلیل عملکردهای بدشان در مدرسه آنها را تنبیه می کنند، احساس رنجش آنها افزایش می یابد. چنانچه دانش آموزان به دلیل تجارب نامطلوب اولیه شان از مدرسه متنفر باشند و از نظر قانونی به ستی برسند که بتوانند مدرسه را ترک کنند آنها علاوه بر احساسات منفی که نسبت به خودشان داشتند. احساس کمبود و حقارت می کنند. چنانچه والدینشان از دست آنها عصبانی باشند یا چنانچه بر این باور باشند که کار کردن آنها مشکل است، احساسات عدم رضایتشان نسبت به خود افزایش خواهد یافت.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
سازگاری با مدرسه – علاقه به مدرسه – تنبیه دانش آموزان