حتی در ادبیات روانشناسی نیز اغلب می بینید که این مفاهیم به شکل مترادف استفاده می شوند. ترس از ناشناخته، ترس از مرگ، ترس از آلودگی، ترس از پرواز، ترس از فاجعه، ترس از موفقیت و ترس از شکست عمومأ «ترس» تلقی می شوند، لیکن عملا آنها را به صورت احساس دلشوره تجربه می کنیم. همچنین، هراس ها (phobias را اختلال در دلشوره به حساب می آورند، هرچند واژه هراس (phobia) را به چیزهایی اطلاق می کنیم که ترسناک اند، نظیر حشرات، محیطهای دربسته، ارتفاع یا آلودگی. اما تمایز قائل شدن بین ترس و دلشوره - تا جایی که ممکن باشد . در خور اهمیت است. این احساس ها را کلیدهایی پنداشته اند برای درک پویایی بیماری احساسی، زیرا می توانند به رفتارهایی بدل شوند که نتیجه شان اجتناب از برخی موقعیت هاست، یا به راه هایی بینجامند که در آنها به گونه ای از نظر احساسی از خود محافظت می کنید که بازشناختن واقعیت یک وضعیت را با اختلال مواجه می سازد. بعضی پژوهشگران، برحسب اینکه رفتارهای اجتناب کننده حضور بارز دارند یا پیامد قصد شما به اجتناب یا گریز منجر می شود، بین ترس و دلشوره تفاوت قائل می شوند. حضور رفتارهای اجتناب کننده نشانگر ترس است، برخلاف دلشوره که ممکن است شخص را بسیار هشیار و مراقب نگه دارد، اما به اجتناب از وضعیت منجر نشود. لیکن، در برخی اختلال های دلشورهای، نظیر هراس ها (phobias)، کانون تمرکز مشخص است و رفتارهای اجتناب کننده حضور بارز دارند - چه گیج کننده! شاید تمایزی واضح تر این باشد که دلشوره نشانه ای بدشگون است و شما را نسبت به تهدیدی آتی هشیار می کند، حال آنکه ترس به صورت آنی منجر به ضرورت عاجل دفاع از خویش می شود برای آنکه از مصیبتی قریب الوقوع در امان بمانید.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
ترس و اضطراب – فوبیای خاص - رفتار اجتنابی – تصویر بدنی