پیشبینی تحول نظام آموزشی براساس همگرایی استراتژیهای برنامهریزی آموزشی و درسی و تحلیل دادههای میدانی در مدارس نوین
تدوین الگوی یکپارچه برنامهریزی آموزشی و درسی مبتنی بر مشارکت معلمان و تحلیل دادههای کیفی و مقایسه اثربخشی آن با رویکردهای سنتی بر بهبود کیفیت تدریس در مدارس منتخب
موضوعات جدید برای پایان نامه علوم تربیتی - همه گرایش ها
برنامهریزی و سیاستگذاری آموزشی (Educational Planning & Policy)
بررسی اثر تمرکززدایی آموزشی، تخصیص منابع مالی و مشارکت جامعه با تأکید بر نقش میانجی انسجام سیاستی در بهبود کیفیت مدارس مناطق محروم – بررسی تأثیر سیاست تمرکززدایی و تأمین بودجه آموزشی همراه با مشارکتهای محلی بر کیفیت مدارس مناطق کمبرخوردار، با در نظر گرفتن انسجام در سیاستگذاری به عنوان متغیر میانجی. این موضوع به طور خاص به چگونگی ارتقای کیفیت آموزشی در مناطق محروم ایران از طریق سیاستهای غیرمتمرکز و هماهنگ میپردازد.
بررسی اثربخشی اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بر توسعه حرفهای معلمان، عدالت آموزشی و بهبود پیشرفت تحصیلی دانشآموزان در مدارس دولتی ایران – ارزیابی نتایج اجرای سیاست ملی تحول بنیادین نظام آموزشی بر توانمندسازی و رشد حرفهای معلمان، افزایش برابری آموزشی و ارتقای عملکرد تحصیلی دانشآموزان در مدارس دولتی. این پژوهش اثرات یک سیاست کلان آموزشی ایران را بر معلمان و دانشآموزان میسنجد.
بررسی رابطه سیاستهای تشویقی دولت و مشارکت بخش خصوصی با نرخ پوشش تحصیلی در آموزش متوسطه ایران – مطالعه همبستگی میان مشوقهای دولتی (مانند یارانهها یا تسهیلات) و میزان مشارکت بخش خصوصی در آموزش، با درصد پوشش دانشآموزان مقطع متوسطه. این موضوع به دنبال تعیین این است که آیا حمایتهای دولتی و ورود بخش خصوصی میتوانند نرخ ثبتنام و ادامه تحصیل در دوره متوسطه را افزایش دهند.
بررسی کیفی عوامل مؤثر بر اجرای سیاست آموزش مجازی بر کیفیت یادگیری و انگیزش تحصیلی دانشآموزان در مدارس شهر تهران – یک تحقیق کیفی پیرامون موانع و عوامل تسهیلکننده اجرای سیاستهای آموزش آنلاین در مدارس تهران و تأثیر آن بر کیفیت یادگیری و انگیزه دانشآموزان. در این پژوهش با مصاحبه و مشاهده، دیدگاه معلمان و مدیران درباره اجرای آموزش مجازی و اثرات آن بر دانشآموزان بررسی میشود.
پیشبینی نرخ ترکتحصیل براساس وضعیت اقتصادی-اجتماعی خانواده و فاصله تا نزدیکترین مدرسه در مناطق روستایی ایران – استفاده از روشهای آماری پیشبینی برای برآورد احتمال ترک تحصیل دانشآموزان روستایی بر پایه شاخصهای وضعیت معیشتی خانوادهها و میزان دسترسی جغرافیایی به مدرسه. این مطالعه به برنامهریزان کمک میکند گروههای در معرض ترکتحصیل را شناسایی کرده و منابع را هدفمند تخصیص دهند.
تدوین الگوی برنامهریزی آموزشی مشارکتی مبتنی بر فناوری دیجیتال و مقایسه اثربخشی آن با الگوی متمرکز در بهبود کیفیت مدیریت مدرسه و مشارکت معلمان در تصمیمگیری در مدارس ایران – طراحی یک مدل برنامهریزی آموزشی مشارکتی که از فناوریهای دیجیتال (مانند سامانههای آنلاین) بهره میبرد و مقابسهٔ آن با شیوه برنامهریزی متمرکز سنتی. در این پژوهش اثر هر دو رویکرد بر بهبود کیفیت مدیریت مدارس و میزان دخیل شدن معلمان در تصمیمگیریهای مدرسهای سنجیده میشود.
تدوین و اعتباریابی برنامه آموزش حقوق شهروندی و بررسی اثربخشی آن بر آگاهی مدنی، مسئولیتپذیری اجتماعی و مشارکت دانشآموزان در مدارس متوسطه – طراحی یک برنامه درسی برای آموزش حقوق و تکالیف شهروندی به دانشآموزان، اعتبارسنجی محتوای آن و اجرای آزمایشی جهت سنجش تأثیر آن بر میزان شناخت مفاهیم مدنی، حس مسئولیت اجتماعی و مشارکت فعال دانشآموزان مقطع متوسطه در امور مدرسه و جامعه.
روابط علّی ساختاری سرمایه اجتماعی و امکانات آموزشی با کیفیت مدارس در ایران با میانجیگری سیاستهای تمرکززدایی – مدلسازی علّی به شیوه معادلات ساختاری که در آن سرمایه اجتماعی (نظیر اعتماد و مشارکت محلی) و امکانات و منابع آموزشی به عنوان متغیرهای برونزاد، و کیفیت مدرسه به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شدهاند. نقش سیاستهای تمرکززدایی آموزشی به عنوان متغیر میانجی بررسی میشود تا نشان دهد چگونه این سیاستها ارتباط میان منابع اجتماعی/مادی و کیفیت مدارس را تحت تأثیر قرار میدهند.
طراحی و اعتباریابی بسته آموزش معلمان در زمینه توسعه پایدار با روش یادگیری پروژهای و بررسی تأثیر آن بر دانش زیستمحیطی، نگرش به توسعه پایدار و عملکرد تحصیلی دانشآموزان در شهرستانهای محروم ایران – تهیه یک بسته آموزشی ویژه معلمان درباره مفاهیم توسعه پایدار و محیطزیست مبتنی بر یادگیری از طریق پروژههای عملی، اعتبارسنجی علمی آن، و سپس آموزش معلمان منتخب. در ادامه، اثر این مداخله آموزشی بر میزان دانش زیستمحیطی معلمان و نگرش آنان به توسعه پایدار و همچنین بر عملکرد تحصیلی دانشآموزانشان در مناطق محروم سنجیده خواهد شد.
طراحی و تدوین مدل توسعه حرفهای معلمان و بهبود زیرساختهای آموزشی با نقش میانجیگری رهبری مدرسه در نظام آموزش و پرورش ایران – ارائه یک مدل مفهومی که دو مؤلفه اصلی دارد: توسعه حرفهای معلمان (از حیث دانش و مهارتهای آموزشی) و بهبود زیرساختهای آموزشی (نظیر تجهیزات و منابع). در این مدل نقش رهبران مدارس به عنوان میانجی بررسی میشود، به این معنا که مدیریت و رهبری مدرسه چگونه میتواند تأثیر این دو عامل را بر ارتقای کلی نظام آموزشی تسهیل یا تقویت کند.
برنامهریزی درسی (Curriculum Planning)
بررسی اثر آموزش مهارتهای تفکر انتقادی، روش یادگیری مشارکتی و محتوای درسی بومیشده با تأکید بر نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی در بهبود خلاقیت دانشآموزان دوره متوسطه – این مطالعه به تأثیر آموزش مهارتهای تفکر نقادانه به دانشآموزان، استفاده از روش یادگیری مشارکتی در کلاس و بهکارگیری محتوای آموزشی سازگار با فرهنگ بومی بر خلاقیت دانشآموزان میپردازد. خودکارآمدی تحصیلی به عنوان متغیر میانجی در نظر گرفته شده تا مشخص شود افزایش اعتماد به توانایی یادگیری چگونه رابطه بین این روشهای آموزشی و خلاقیت دانشآموزان متوسطه را تقویت میکند.
بررسی اثربخشی بهکارگیری رویکرد یادگیری ترکیبی، استفاده از منابع آموزشی دیجیتال و ارزشیابی مستمر بر یادگیری عمیق، انگیزه پیشرفت و مشارکت کلاسی دانشآموزان دوره ابتدایی در درس علوم – در این پژوهش سه ابتکار آموزشی در کلاسهای علوم مقطع ابتدایی آزمون میشود: ۱) بهکارگیری یادگیری ترکیبی (حضوری-آنلاین)، ۲) بهرهگیری از محتواها و ابزارهای دیجیتال آموزشی، و ۳) ارزیابی مستمر فرایندی. پیامدهای مورد سنجش شامل میزان یادگیری عمیق مفاهیم علمی، انگیزه پیشرفت تحصیلی، و مشارکت فعال دانشآموزان در فعالیتهای کلاسی است.
بررسی رابطه مشارکت دانشآموزان در طراحی برنامه درسی و انعطافپذیری محتوای آموزشی با نگرش آنان به یادگیری در مقطع متوسطه دوم – این تحقیق همبستگی به دنبال آن است که مشخص کند در مدارس متوسطه اگر دانشآموزان در فرایند طراحی برنامههای درسی و انتخاب محتوا مشارکت داده شوند و محتوای آموزشی انعطافپذیر و متناسب با نیازهای آنان باشد، آیا نگرش کلی آنها نسبت به یادگیری بهبود مییابد یا خیر. مشارکت دانشآموز در برنامهریزی درسی و انعطاف برنامهها دو متغیر مستقلی هستند که ارتباطشان با نگرش یادگیری سنجیده میشود.
بررسی کیفی عوامل مؤثر بر اجرای برنامه درسی جدید پایه دوازدهم بر انگیزش یادگیری دانشآموزان و عملکرد معلمان در استان خوزستان – پژوهشی کیفی که با مصاحبه عمیق و مشاهده در کلاسهای پایه دوازدهم استان خوزستان انجام میشود تا مشخص شود چه عواملی (مانند آمادگی معلمان، منابع درسی، حمایت اداری و ...) بر اجرای مؤثر برنامه درسی جدید این پایه تأثیر میگذارند. همچنین در این مطالعه ادراک معلمان از تأثیر اجرای این برنامه جدید بر انگیزه یادگیری دانشآموزان و عملکرد کاری خود معلمان مورد بررسی قرار میگیرد.
پیشبینی موفقیت تحصیلی دانشآموزان براساس سبکهای یادگیری و هوش هیجانی در دوره متوسطه اول – در این پژوهش ترکیبی، ابتدا سبک یادگیری (دیداری، شنیداری، جنبشی و ...) و میزان هوش هیجانی دانشآموزان متوسطه اول اندازهگیری میشود. سپس با استفاده از روشهای آماری رگرسیون و مدلسازی، پیشبینی میشود که کدام ترکیب از سبکهای یادگیری و مؤلفههای هوش هیجانی میتواند موفقیت تحصیلی (مثلاً معدل یا نمرات پایانی) دانشآموزان را با دقت بیشتری توضیح دهد.
تدوین الگوی برنامه درسی میانرشتهای مبتنی بر آموزش STEM و مقایسه اثربخشی آن با الگوی درسی سنتی بر مهارتهای حل مسئله و سواد علمی دانشآموزان دوره متوسطه – طراحی یک برنامه درسی تلفیقی که علوم، فناوری، مهندسی و ریاضی (STEM) را به شکل میانرشتهای آموزش میدهد. این الگوی جدید در برخی کلاسهای متوسطه اجرا و میزان اثربخشی آن در تقویت مهارتهای حل مسئله و سواد علمی دانشآموزان با کلاسهایی که همان درسها را به شیوه سنتی و مجزا میآموزند مقایسه میشود.
تدوین و اعتباریابی بسته آموزش زبان انگلیسی مبتنی بر رویکرد ارتباطی و بررسی اثربخشی آن بر علاقه به یادگیری زبان، مهارت گفتاری و درگیری تحصیلی دانشآموزان در کلاس زبان – یک بسته آموزشی برای درس انگلیسی دوره مدرسه (ابتدایی یا متوسطه) طراحی شده که بر اساس رویکرد ارتباطی (تأکید بر مکالمه و تعامل واقعی) است. پس از اعتبارسنجی محتوا توسط متخصصان، این بسته به صورت آزمایشی تدریس میشود و تأثیر آن بر میزان علاقه دانشآموزان به یادگیری زبان، بهبود مهارتهای گفتاری زبانآموزان و میزان درگیری و مشارکت آنان در فعالیتهای کلاسی درس زبان بررسی میگردد.
روابط علّی ساختاری رویکرد یادگیری مبتنی بر پروژه و حمایت والدین با پیشرفت تحصیلی در درس ریاضی دوره متوسطه اول با میانجیگری انگیزش درونی دانشآموزان – در این پژوهش مدل علّی برای درس ریاضی ترسیم میشود که طی آن تأثیر استفاده از روش یادگیری مبتنی بر پروژه در کلاس و میزان حمایت تحصیلی والدین به عنوان متغیرهای مستقل بر پیشرفت تحصیلی ریاضی دانشآموزان سنجیده میشود. همچنین انگیزش درونی دانشآموزان نسبت به درس ریاضی به عنوان میانجی در نظر گرفته شده تا مشخص شود انگیزه ذاتی یادگیری چگونه این روابط را در دانشآموزان مقطع متوسطه اول تحت تأثیر قرار میدهد.
طراحی و اعتباریابی بسته یادگیری الکترونیکی و روش تدریس معکوس و بررسی تأثیر آن بر خودراهبری یادگیری، تعامل دانشآموز و معلم و نتایج یادگیری در دوره متوسطه دوم – این پژوهش به توسعه یک بسته یادگیری الکترونیکی برای دروس دوره متوسطه (مثلاً در درسهای عمومی) میپردازد که از روش تدریس معکوس (آمادهسازی دانشآموز قبل از کلاس از طریق محتواهای آنلاین و کار گروهی در کلاس) استفاده میکند. پس از طراحی و تأیید اعتبار علمی بسته، اجرای آن در کلاسهای آزمایشی انجام و تأثیرش بر خودراهبری یادگیری دانشآموزان (توانایی مدیریت و هدایت یادگیری خویش)، بهبود تعامل میان دانشآموز و معلم، و نتایج یادگیری (نمرات یا تسلط بر اهداف درس) سنجیده میشود.
مدلسازی معادلات ساختاری عملکرد تحصیلی دانشآموزان بر اساس کیفیت برنامه درسی و شیوههای ارزشیابی با میانجیگری خودپنداره تحصیلی در مدارس متوسطه – تدوین یک مدل معادلات ساختاری به منظور تبیین عملکرد تحصیلی دانشآموزان متوسطه (مثلاً معدل یا نمرات استاندارد) از طریق دو متغیر پیشبین: کیفیت برنامه درسی ارائهشده (میزان بهروز بودن، جامعیت و تناسب برنامههای درسی) و شیوههای ارزشیابی معلم (تکوینی، تراکمی، پروژهای و ...). در این مدل، خودپنداره تحصیلی دانشآموز (تصوری که از تواناییهای علمی خود دارد) به عنوان میانجی در نظر گرفته میشود تا معین گردد که چگونه تصویر ذهنی دانشآموز از خود، اثر کیفیت برنامه درسی و ارزیابیها را بر عملکرد نهاییاش تحت تأثیر قرار میدهد.
مدیریت آموزشی (Educational Management)
بررسی اثر سبک رهبری تحولی، عدالت سازمانی و فرهنگ مدرسه با تأکید بر نقش میانجی انگیزش شغلی معلمان در بهبود اثربخشی مدرسههای متوسطه – در این پژوهش سه عامل مدیریتی و سازمانی در مدارس (رهبری تحولی مدیر، عدالت سازمانی در مدرسه و فرهنگ حاکم بر مدرسه) به عنوان عوامل مؤثر بر کارایی و اثربخشی مدارس متوسطه مورد بررسی قرار میگیرند. انگیزه شغلی معلمان به عنوان متغیر میانجی لحاظ شده است تا روشن شود که چگونه این عوامل مدیریتی، به واسطه افزایش یا کاهش انگیزه معلمان، میتوانند به بهبود عملکرد و اثربخشی کلی مدرسه بینجامند.
بررسی اثربخشی دورههای آموزش ضمن خدمت مدیران بر بهبود مهارتهای رهبری، کاهش فرسودگی شغلی معلمان و ارتقای جو سازمانی در مدارس ابتدایی – این تحقیق تأثیر برگزاری کارگاهها و دورههای بازآموزی برای مدیران مدارس ابتدایی را بر سه حوزه میسنجد: مهارتهای رهبری مدیر (توانایی هدایت و ایجاد انگیزه در کارکنان مدرسه)، میزان فرسودگی و خستگی شغلی معلمان مدرسه، و جوّ یا فضای سازمانی مدرسه (مثبت و حمایتگر بودن محیط کار). نتایج نشان میدهد آیا آموزشهای حین خدمت مدیران میتواند به بهبود رهبری و کاهش مشکلات معلمان و در نهایت بهبود فضای کاری مدرسه منجر شود.
بررسی رابطه مشارکت معلمان در تصمیمگیریهای مدرسه و توانمندسازی روانشناختی آنان با تعهد سازمانی معلمان در مدارس متوسطه – این پژوهش به دنبال آن است که مشخص کند آیا هرچه معلمان در امور و تصمیمهای مدرسه (مانند تدوین برنامهها یا سیاستهای مدرسه) بیشتر مشارکت داده شوند و احساس توانمندی و خودمختاری بیشتری کنند، تعهد سازمانیشان نسبت به مدرسه افزایش مییابد یا خیر. تعهد سازمانی معلمان به معنای میزان دلبستگی و پایبندی آنها به اهداف و ارزشهای مدرسه، متغیر وابسته است و دو متغیر مستقل عبارتاند از مشارکت در تصمیمگیریها و توانمندسازی روانی.
بررسی کیفی عوامل مؤثر بر اجرای برنامه ارزشیابی عملکرد مدیران مدارس بر بهبود مدیریت و انگیزش معلمان در استان قم – یک مطالعه کیفی که با مصاحبه از مدیران، معلمان و کارشناسان آموزش و پرورش استان قم انجام میشود تا مشخص گردد اجرای طرح ارزیابی عملکرد مدیران مدارس با چه موانع و مسائلی روبروست و چه عواملی به اجرای موفق آن کمک میکنند. همچنین دیدگاه شرکتکنندگان درباره تأثیر این ارزیابیها بر بهبود شیوه مدیریت مدارس و انگیزش کاری معلمان مورد بررسی قرار میگیرد.
پیشبینی فرسودگی شغلی مدیران براساس سبک رهبری آنها و تعارض کار-خانواده در مدارس متوسطه – در این پژوهش، ابتدا میزان فرسودگی شغلی مدیران مدارس متوسطه (احساس خستگی عاطفی و کاهش عملکرد به دلیل فشارهای شغلی) اندازهگیری میشود. سپس با استفاده از روشهای آماری بررسی میشود که چگونه سبک رهبری مدیر (مثلاً تحولی، مشارکتی یا آمرانه) و میزان تعارض بین نقشهای کاری و خانوادگی وی میتواند درجه فرسودگی شغلی او را پیشبینی کند. این مطالعه میتواند نشان دهد کدام سبکهای مدیریتی یا شرایط کاری-خانوادگی بیشتر مدیران را در معرض فرسودگی قرار میدهد.
تدوین الگوی مدیریت مدرسه مبتنی بر رهبری توزیعی و مقایسه اثربخشی آن با الگوی مدیریت سنتی بر اعتماد سازمانی و عملکرد تحصیلی دانشآموزان در مدارس متوسطه – طراحی یک مدل مدیریتی برای مدارس که در آن وظایف و مسئولیتهای رهبری بین اعضای مدرسه (معاونان، معلمان با تجربه و ...) توزیع شده و تمرکز صرف بر مدیر نیست. سپس اثربخشی این الگو با شیوه مدیریت سنتی متمرکز مقایسه میشود و تاثیر هر کدام بر سطح اعتماد سازمانی در مدرسه (اعتماد بین کارکنان و مدیریت) و عملکرد تحصیلی دانشآموزان سنجیده خواهد شد. این مطالعه به سیاستگذاران کمک میکند در مورد بهکارگیری سبکهای نوین مدیریت مدرسه تصمیمگیری کنند.
تدوین و اعتباریابی برنامه آموزش مهارتهای مدیریت تعارض برای مدیران و بررسی اثربخشی آن بر کاهش تعارضات مدرسهای، بهبود روابط معلم و دانشآموز و افزایش بهرهوری در مدارس متوسطه – در این موضوع، ابتدا یک دوره آموزشی جامع برای مدیران مدرسه با هدف ارتقای مهارتهای آنان در مدیریت تعارضها و کشمکشهای مدرسه تدوین و اعتبار علمی آن تأیید میشود. سپس با اجرای این برنامه آموزشی، تاثیر آن بر کاهش تعداد و شدت تعارضات درون مدرسه (میان معلمان، دانشآموزان یا بین آنها)، بهبود کیفیت روابط معلم-دانشآموز و افزایش بهرهوری کلی مدرسه (مثلاً استفاده بهتر از زمان و منابع) ارزیابی میگردد.
روابط علّی ساختاری خودکارآمدی مدیران و حمایت سازمانی با عملکرد مدرسه در مدارس ابتدایی با میانجیگری رفتار شهروندی سازمانی معلمان – مدلسازی معادلات ساختاری برای تعیین روابط میان برخی عوامل مدیریتی و نتایج مدرسهای. خودکارآمدی مدیران (باور مدیر به توانایی خود در اداره مؤثر مدرسه) و میزان حمایت سازمانی که مدیر و معلمان از سوی اداره آموزش و پرورش دریافت میکنند به عنوان متغیرهای مستقل در نظر گرفته شدهاند. عملکرد مدرسه (مثلاً موفقیت دانشآموزان یا ارزیابیهای بیرونی از مدرسه) متغیر وابسته است. رفتار شهروندی سازمانی معلمان (میزان رفتارهای فراتر از وظیفه رسمی توسط معلمان برای بهبود مدرسه) به عنوان میانجی لحاظ میشود تا نقش تعهد و رفتار معلمان در انتقال اثر ویژگیهای مدیر به عملکرد مدرسه تبیین گردد.
طراحی و اعتباریابی بسته توسعه حرفهای مدیران مبتنی بر یادگیری الکترونیکی و روش آموزش ترکیبی و بررسی تأثیر آن بر مهارتهای فناوری اطلاعات مدیران، نوآوری در مدیریت و رضایت شغلی معلمان در مدارس ایران – این تحقیق یک برنامه توسعه حرفهای برای مدیران مدارس طراحی میکند که به صورت برخط (آنلاین) و با روش یادگیری ترکیبی (آمیزهای از خودآموزی آنلاین و کارگاههای حضوری) اجرا میشود. پس از اعتبارسنجی محتوا، برنامه به طور آزمایشی پیادهسازی شده و اثرات آن بر مهارتهای فناوری اطلاعات مدیران (توانایی استفاده از IT در مدیریت مدرسه)، میزان نوآوری و ابتکار عمل در سبک مدیریت آنان، و سطح رضایت شغلی معلمان مدرسههای تحت مدیریتشان ارزیابی خواهد شد.
طراحی و تدوین مدل مدیریت سبز مدرسه و چابکی سازمانی با نقش میانجیگری حمایت مدیریتی در ادارات آموزش و پرورش – ارائه یک مدل مفهومی که در آن اصول "مدیریت سبز مدرسه" (مدیریت سازگار با محیط زیست و پایدار در سطح مدرسه، شامل صرفهجویی در منابع، آموزش زیستمحیطی و ...) و "چابکی سازمانی" (توانایی نهادهای آموزشی در پاسخ سریع و موثر به تغییرات و مسائل) به عنوان دو رکن اساسی مطرح میشوند. نقش میانجی حمایت مدیریتی (حمایت و پشتیبانی مدیران ارشد ادارات آموزش و پرورش از مدارس) بررسی میشود تا نشان دهد پشتیبانی مدیران بالادستی چگونه میتواند اجرای مدل مدرسه سبز و چابکی سازمانی را تسهیل کند. این پژوهش نگاهی نو به مدیریت آموزشی با تأکید بر توسعه پایدار دارد.
آموزش عالی (Higher Education)
بررسی اثر بینالمللیسازی دانشگاه، خودمختاری آموزشی و مشارکت صنعت و دانشگاه با تأکید بر نقش میانجی کیفیت برنامههای درسی در ارتقای اعتبار علمی دانشگاههای ایران – این پژوهش به عوامل سطح کلان در آموزش عالی میپردازد. بینالمللیسازی دانشگاه (مانند جذب دانشجوی خارجی و تبادل علمی)، خودمختاری آموزشی (اختیار دانشگاه در تصمیمگیریهای آموزشی) و همکاری صنعت و دانشگاه به عنوان عوامل مؤثر بر اعتبار علمی دانشگاه (رتبهبندیها، وجهه بینالمللی) در نظر گرفته شدهاند. کیفیت برنامههای درسی ارائهشده به عنوان متغیر میانجی وارد مدل میشود تا نقش کیفیت آموزش در انتقال اثر آن عوامل به اعتبار علمی دانشگاههای ایران مشخص گردد.
بررسی اثربخشی دورههای آموزشی آنلاین بر تعامل استاد و دانشجو، رضایت دانشجویان و نرخ موفقیت دروس در دانشگاههای مجازی – در این تحقیق، کلاسها و دورههای آنلاین در دانشگاههای الکترونیکی یا مجازی ارزیابی میشوند تا مشخص شود استفاده از آموزش آنلاین چه تأثیری بر کیفیت تعامل میان اساتید و دانشجویان، میزان رضایت دانشجویان از یادگیری خود و نرخ موفقیت دروس (مثلاً درصد قبولی یا میانگین نمرات در آن درسها) دارد. این پژوهش به طور خاص نظام آموزش عالی مجازی را در ایران بررسی میکند.
بررسی رابطه حمایت تحصیلی دانشگاه و مشارکت دانشجویان در فعالیتهای فوقبرنامه با معدل تحصیلی آنان در مقطع کارشناسی – هدف این مطالعه تعیین میزان همبستگی بین حمایتهای تحصیلی دانشگاه (مانند مشاوره آموزشی، کلاسهای تقویتی، امکانات کتابخانهای) و مشارکت دانشجویان در فعالیتهای فوقبرنامه (انجمنهای علمی، فرهنگی، ورزشی) با موفقیت تحصیلی آنهاست. معدل دوره کارشناسی به عنوان شاخص عملکرد تحصیلی دانشجویان در نظر گرفته شده تا نشان دهد آیا حمایت دانشگاه و درگیر بودن دانشجو در فعالیتهای جانبی میتواند پیشبینیکننده معدل بالاتر باشد یا خیر.
بررسی کیفی عوامل موثر بر اجرای سیاستهای تضمین کیفیت آموزشی بر بهبود تدریس اساتید و رضایت دانشجویان در دانشگاههای ایران – یک پژوهش کیفی که از طریق مصاحبه با اعضای هیئت علمی، مدیران تضمین کیفیت و دانشجویان در دانشگاههای مختلف انجام میشود تا موانع و عوامل موفقیت در اجرای سیاستها و برنامههای تضمین کیفیت آموزشی (مانند ارزیابی دورهای دروس، نظرسنجی دانشجویی از اساتید، اعتباربخشی برنامههای درسی) را شناسایی کند. همچنین تأثیر این سیاستها از دیدگاه مشارکتکنندگان بر بهبود روشهای تدریس اساتید و افزایش رضایت دانشجویان از دورههای تحصیلیشان بررسی میگردد.
پیشبینی احتمال اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاه براساس مهارتهای شغلی کسبشده و کیفیت دورههای کارآموزی در رشتههای فنیمهندسی – این مطالعه با جمعآوری داده از فارغالتحصیلان رشتههای فنی و مهندسی، میکوشد احتمال یافتن شغل مرتبط با رشته پس از فراغت از تحصیل را بر اساس دو عامل پیشبینی کند: میزان مهارتهای عملی و شغلی که در طی تحصیل (از طریق پروژهها، دروس عملی و فعالیتها) کسب کردهاند، و کیفیت دورههای کارآموزی یا کارورزی که گذراندهاند. نتایج میتواند نشان دهد کدام عامل و تا چه حد در اشتغالپذیری فارغالتحصیلان مؤثر است.
تدوین الگوی آموزش مهارتهای نرم در دانشگاه مبتنی بر یادگیری تجربهمحور و مقایسه اثربخشی آن با روش سخنرانی بر مهارتهای ارتباطی و اعتمادبهنفس دانشجویان – طرحریزی یک مدل آموزشی در سطح دانشگاهی برای تقویت مهارتهای نرم (مانند کار تیمی، ارتباط مؤثر، حل مسئله و ...) که مبتنی بر یادگیری تجربهمحور است (یعنی از طریق پروژههای عملی، کارگاهها و فعالیتهای مشارکتی به جای صرفاً تدریس نظری). سپس کارایی این الگو با کلاسهای مرسوم سخنرانی مقایسه میشود تا مشخص گردد کدام روش در ارتقای مهارتهای ارتباطی دانشجویان و افزایش اعتمادبهنفس آنان مؤثرتر است.
تدوین و اعتباریابی برنامه مشاوره تحصیلی آنلاین و بررسی اثربخشی آن بر کاهش استرس، بهبود احساس تعلق به دانشگاه و افزایش نرخ ماندگاری دانشجویان در مقطع کارشناسی – یک برنامه مشاوره تحصیلی برخط طراحی میشود که به دانشجویان کارشناسی در زمینههای مختلف (مدیریت زمان، برنامهریزی درسی، حمایت عاطفی و ...) کمک میکند. پس از اعتبارسنجی این برنامه توسط خبرگان مشاوره، اجرای آزمایشی آن صورت میگیرد. آنگاه تأثیر شرکت دانشجویان در این برنامه مشاوره آنلاین بر کاهش استرس تحصیلی آنان، بهبود احساس تعلقشان به محیط دانشگاه و افزایش نرخ ماندگاری یا ادامه تحصیل آنها (کاهش انصراف یا ترک تحصیل) سنجیده خواهد شد.
روابط علّی ساختاری فرهنگ سازمانی دانشگاه و رضایت شغلی هیئت علمی با بهرهوری پژوهشی در دانشگاههای دولتی با میانجیگری تعهد سازمانی اساتید – این پژوهش به مدلسازی روابط میان برخی عوامل سازمانی در دانشگاهها میپردازد. فرهنگ سازمانی دانشگاه (فضای حاکم بر دانشگاه از نظر حمایت از پژوهش، نوآوری و همکاری) و میزان رضایت شغلی اعضای هیئت علمی به عنوان متغیرهای مستقل در نظر گرفته شدهاند. بهرهوری پژوهشی دانشگاه (مثلاً تعداد مقالات، طرحهای پژوهشی یا نوآوریها) متغیر وابسته است. تعهد سازمانی اساتید (میزان پایبندی و وفاداری اساتید به دانشگاه و اهداف آن) نقش میانجی ایفا میکند تا معین شود چگونه فرهنگ دانشگاه و رضایت اساتید به واسطه افزایش تعهد آنان میتواند به بهبود عملکرد پژوهشی در دانشگاههای دولتی ایران منجر شود.
طراحی و اعتباریابی بسته توانمندسازی استادان جدیدالاستخدام و روش منتورینگ و بررسی تأثیر آن بر توانایی تدریس، خودکارآمدی آموزشی و رضایت شغلی آنان در دانشگاه – دانشگاهها برای اعضای هیئت علمی تازهکار برنامههای توانمندسازی اجرا میکنند. در این پژوهش یک بسته آموزشی ویژه اساتید تازهاستخدام طراحی و اعتبارسنجی میشود که با بهرهگیری از روش منتورینگ (استادان با تجربه به عنوان راهنما) به توسعه مهارتهای تدریس و حرفهای اعضای جدید کمک میکند. اثربخشی این مداخله آموزشی با ارزیابی بهبود تواناییهای تدریس اساتید جوان، افزایش خودکارآمدی آنان در نقش استادی (اعتماد به توان خود در آموزش موثر) و میزان رضایت شغلیشان از حرفه دانشگاهی سنجیده خواهد شد.
طراحی و تدوین مدل دانشگاه کارآفرین و توسعه پایدار با نقش میانجیگری مسئولیت اجتماعی دانشگاه در نظام آموزش عالی ایران – ارائه یک چارچوب مفهومی که در آن تبدیلشدن دانشگاهها به دانشگاه کارآفرین (دانشگاهی که در آن نوآوری، تجاریسازی دانش و ارتباط با صنعت پررنگ است) و نقش آنها در توسعه پایدار (پاسخگویی به نیازهای جامعه با حفظ منابع برای نسلهای آینده) به صورت توأمان مدنظر است. در این مدل، مسئولیت اجتماعی دانشگاه (اقدامات دانشگاه در قبال مسائل اجتماعی و زیستمحیطی) به عنوان عامل میانجی در نظر گرفته شده است تا نشان دهد انجام مسئولیتهای اجتماعی چگونه میتواند پیوند بین کارآفرینشدن دانشگاه و تحقق اهداف توسعه پایدار در آموزش عالی ایران را برقرار کند.
فلسفه تعلیم و تربیت (Philosophy of Education)
بررسی اثر رویکرد تربیت اسلامی، برنامه فلسفه برای کودکان و سبک تربیتی والدین با تأکید بر نقش میانجی رشد اخلاقی در شکلگیری هویت دینی دانشآموزان – این پژوهش به طور جامع سه عامل تأثیرگذار بر تربیت دینی نوجوانان را میسنجد: رویکرد تربیت اسلامی در مدارس (آموزهها و ارزشهای اسلامی در برنامههای تربیتی)، اجرای برنامه فلسفه برای کودکان (P4C) جهت تقویت تفکر و اخلاق، و سبکهای فرزندپروری والدین در خانه. رشد اخلاقی دانشآموزان به عنوان میانجی در نظر گرفته شده تا نقش آن در انتقال اثر شیوههای تربیتی مذکور بر شکلگیری هویت دینی و اعتقادی دانشآموزان روشن شود.
بررسی اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر پایه فلسفه اسلامی بر استدلال اخلاقی، روحیه پرسشگری و استقلال فکری دانشجویان رشتههای علوم انسانی – در این موضوع، یک برنامه آموزشی طراحی میشود که مهارتهای تفکر انتقادی را با استفاده از متون و آموزههای فلسفه اسلامی به دانشجویان علوم انسانی میآموزد. سپس اثرات این آموزش بر توانایی استدلال اخلاقی دانشجویان (مثلاً استدلال در معماهای اخلاقی)، تقویت روحیه پرسشگری و چراییجویی در آنان، و میزان استقلال فکریشان (آزاداندیشی و اجتناب از تقلید فکری) مورد ارزیابی قرار میگیرد.
بررسی رابطه باورهای معرفتشناسی معلمان و نگرش آنان به تربیت انتقادی با روشهای تدریس در مدارس متوسطه – این تحقیق به دنبال کشف این است که آیا باورهای بنیادین معلمان درباره ماهیت دانش و یادگیری (باورهای معرفتشناختی آنان؛ مثلاً مطلق یا نسبی بودن دانش، توانایی همهکس در یادگیری و ...) و همچنین نگرش آنها به تربیت انتقادی (اینکه آموزش باید دانشآموزان منتقد و آگاه تربیت کند) بر روشهای تدریس عملی آنها در کلاس درس تأثیر دارد یا نه. روشهای تدریس معلمان متوسطه (سنتی، گفتگو محور، مسئلهمحور و غیره) به عنوان متغیر وابسته بررسی میشود.
بررسی کیفی دیدگاه معلمان درباره نقش ارزشهای بومی در برنامه درسی ملی ایران و تأثیر آن بر هویت فرهنگی دانشآموزان – مطالعهای کیفی مبتنی بر مصاحبههای نیمهساختاریافته با معلمان دورههای مختلف تحصیلی که طی آن نگرش آنان نسبت به گنجاندن ارزشها و مفاهیم بومی و سنتی ایرانی در برنامه درسی ملی مورد کاوش قرار میگیرد. همچنین معلمان اظهار میکنند که این امر چه تأثیری بر هویت فرهنگی دانشآموزان (شناخت و پذیرش ریشههای فرهنگی خود) دارد. نتایج این پژوهش میتواند دید روشنی از مزایا یا چالشهای بومیسازی برنامههای درسی ارائه دهد.
پیشبینی گرایش به ارزشهای اخلاقی براساس میزان مطالعه متون فلسفی و مشارکت در حلقههای کندوکاو فکری در دانشآموزان دبیرستانی – این پژوهش کمی بررسی میکند که آیا میتوان میزان گرایش یک دانشآموز نوجوان به ارزشهای اخلاقی (مثل صداقت، عدالت، احترام) را بر اساس دو عامل پیشبینی کرد: ۱) مقدار زمانی که صرف مطالعه متون و کتب فلسفی یا ادبی عمیق میکند، و ۲) میزان مشارکت او در حلقههای کندوکاو فکری یا بحثهای گروهی فلسفی (مانند کلاسهای فلسفه برای نوجوانان). تحلیل رگرسیونی نشان خواهد داد که کدام یک از این دو عامل یا ترکیب آنها میتواند گرایش اخلاقی دانشآموز را بهتر تبیین کند.
تدوین الگوی تربیت معنوی مبتنی بر آموزههای سعدی و مقایسه اثربخشی آن با روش تربیت رایج بر خودآگاهی و رفتار اخلاقی دانشآموزان مقطع متوسطه – در این پژوهش ابتدا با الهام از آثار و آموزههای اخلاقی سعدی (شاعر و حکیم ایرانی)، یک چارچوب تربیت معنوی و اخلاقی برای دانشآموزان تدوین میشود. سپس این رویکرد تربیتی در گروهی از دانشآموزان متوسطه به کار گرفته شده و تأثیر آن بر افزایش خودآگاهی ایشان (شناخت بهتر نقاط قوت و ضعف خود، اهداف زندگی و ...) و بهبود رفتارهای اخلاقی آنان (مانند صداقت، کمک به دیگران، احترام) با روش رایج تربیتی در مدارس (روشهای معمول فعلی) مقایسه میگردد.
تدوین و اعتباریابی برنامه درسی فلسفه اخلاق و بررسی اثربخشی آن بر رشد قضاوت اخلاقی، حس مسئولیتپذیری و همدلی دانشجویان – یک برنامه درسی دانشگاهی در حوزه فلسفه اخلاق طراحی شده و پس از تأیید متخصصان، در یک گروه از دانشجویان به صورت آزمایشی تدریس میشود. اثربخشی این برنامه بر تربیت اخلاقی دانشجویان با سه شاخص سنجیده میشود: سطح رشد قضاوت اخلاقی (توانایی تشخیص درست و نادرست در دوراهیهای اخلاقی)، میزان حس مسئولیتپذیری اجتماعی آنان، و درجه همدلی و درک احساسات دیگران. انتظار میرود دانشجویانی که این برنامه فلسفه اخلاق را میگذرانند در این ابعاد ارتقا یابند.
روابط علّی ساختاری معنویت در کلاس درس و اعتماد میان دانشآموز و معلم با انگیزه یادگیری در مدارس ابتدایی با میانجیگری عشق به یادگیری – در این مطالعه، نقش فاکتورهای معنوی و عاطفی در یادگیری بررسی میشود. معنویت در کلاس درس (حضور مفاهیم معنوی و اخلاقی، فضای معنوی و احترام در کلاس) و میزان اعتماد متقابل بین دانشآموز و معلم به عنوان دو متغیر مستقل در نظر گرفته شدهاند. متغیر وابسته، انگیزه یادگیری دانشآموزان ابتدایی است. عشق به یادگیری (شور و اشتیاق درونی به یادگیری) به عنوان متغیر میانجی وارد مدل شده تا نشان دهد جوّ معنوی و مبتنی بر اعتماد کلاس چگونه از طریق پرورش عشق به یادگیری میتواند انگیزش تحصیلی کودکان را افزایش دهد.
طراحی و اعتباریابی بسته آموزش فلسفه برای نوجوانان و روش گفتوگو محور و بررسی تأثیر آن بر پرورش تفکر انتقادی، خودبازتابی و مدارا در دانشآموزان متوسطه اول – این پژوهش با هدف ترویج تفکر فلسفی در میان نوجوانان صورت میگیرد. یک بسته آموزشی ویژه دانشآموزان اوایل دوره متوسطه طراحی میشود که محتواهای فلسفی متناسب سنشان را با روش گفتگو و بحث گروهی (حلقه کندوکاو) به آنان ارائه میکند. پس از اعتبارسنجی، برنامه در چند کلاس اجرا شده و تأثیر آن بر توانایی تفکر انتقادی دانشآموزان، تقویت مهارت خودبازتابی (تفکر درباره اندیشهها و اعمال خود) و روحیه مدارا و پذیرش دیدگاههای مختلف در آنان سنجیده میشود.
طراحی و تدوین مدل تربیت شهروند جهانی و آموزش چندفرهنگی با نقش میانجیگری گفتوگوی بینفرهنگی در برنامه درسی ملی – ارائه یک مدل نظری در حوزه فلسفه تربیتی که دو رویکرد مهم تعلیم و تربیت معاصر را ترکیب میکند: تربیت شهروند جهانی (آماده کردن دانشآموزان برای نقشآفرینی در جامعه جهانی با تأکید بر ارزشهای مشترک انسانی) و آموزش چندفرهنگی (به رسمیت شناختن و احترام به تنوع فرهنگی در برنامههای درسی). در این مدل نقش گفتوگوی بینفرهنگی به عنوان میانجی برجسته شده است، بدین معنا که از طریق گفتوگو و تبادل فرهنگی میان دانشآموزان با پیشینههای مختلف میتوان پیوند بین آموزش چندفرهنگی و تربیت شهروند جهانی را در برنامه درسی ملی ایران مؤثرتر ساخت.
آموزش و پرورش تطبیقی (Comparative Education)
بررسی اثر سیاستهای یکپارچهسازی فناوری آموزشی در ایران و کرهجنوبی با تأکید بر نقش میانجی آموزش معلمان در ارتقای سواد دیجیتال دانشآموزان – یک مطالعه تطبیقی بین ایران و کرهجنوبی که در آن تأثیر سیاستهای کلان این دو کشور در زمینه ادغام فناوری در نظام آموزشی بررسی میشود. متغیر میانجی آموزش معلمان (میزان آمادهسازی و تربیت معلمان برای بهکارگیری فناوری) در نظر گرفته شده تا نشان دهد چرا ممکن است سیاستهای فناوری در دو کشور نتایج متفاوتی بر سواد دیجیتال دانشآموزان (مهارت استفاده از ابزارهای دیجیتال و اینترنت) داشته باشد.
بررسی اثربخشی سیستم آموزش دوگانه آلمان در مقایسه با نظام آموزش فنیوحرفهای ایران بر مهارتآموزی دانشجویان، اشتغالپذیری و تطابق با نیاز صنعت – در این پژوهش تطبیقی، سیستم آموزش دوگانه آلمان (که ترکیبی از آموزش نظری در مدارس و آموزش عملی در صنعت است) با نظام آموزش فنیوحرفهای ایران مقایسه میشود. خروجیهای مورد بررسی عبارتاند از میزان مهارتهای عملی کسبشده توسط دانشجویان، قابلیت اشتغال آنان پس از فارغالتحصیلی، و میزان انطباق آموزشها با نیازهای واقعی صنعت. این مقایسه کمک میکند نقاط قوت و ضعف هر دو سیستم مشخص شود.
بررسی رابطه سرمایهگذاری آموزشی دولت و نتایج آزمونهای بینالمللی (مانند PISA) در کشورهای اسکاندیناوی و آسیایی – این مطالعه با بهرهگیری از دادههای بینالمللی، رابطه بین میزان هزینهکرد و سرمایهگذاری دولتها در بخش آموزش (به عنوان درصدی از تولید ناخالص ملی یا سرانه) و عملکرد دانشآموزان در آزمونهای بینالمللی استاندارد (نظیر آزمون PISA در حوزههای سواد علمی، ریاضی و خواندن) را به صورت تطبیقی بررسی میکند. کشورهای اسکاندیناوی (مثلاً فنلاند، سوئد) و برخی کشورهای آسیایی (مثلاً کرهجنوبی، سنگاپور) به عنوان نمونه انتخاب شدهاند تا تفاوتهای منطقهای در این رابطه تبیین شود.
بررسی کیفی تجربه ژاپن در آموزش پیشدبستانی و درسآموختههایی برای بهبود کیفیت آموزش پیشدبستانی در ایران – در این مطالعه تطبیقی کیفی، نظام آموزش پیشدبستانی ژاپن (از نظر رویکردهای آموزشی، مشارکت والدین، تربیت مربیان و ...) به عنوان یکی از الگوهای موفق بررسی عمیق میشود. از طریق مطالعه اسناد، مشاهده و مصاحبه با خبرگان، نقاط قوت کلیدی مدل ژاپن استخراج شده و سپس درسآموختههایی که میتواند در اصلاح و بهبود کیفیت مهدکودکها و مراکز پیشدبستانی ایران به کار رود، پیشنهاد میگردد.
پیشبینی نرخ ثبتنام دانشگاهی براساس شاخص توسعه انسانی و سرانه هزینه آموزشی: مقایسهای بین کشورهای خاورمیانه – این پژوهش با رویکرد تطبیقی-آماری انجام میشود. ابتدا برای کشورهای منطقه خاورمیانه شاخص توسعه انسانی (HDI) و سرانه هزینههای آموزشی استخراج میشود. سپس با استفاده از مدلهای رگرسیون چندگانه، میزان ثبتنام در آموزش عالی (درصد جوانان مشغول به تحصیل دانشگاهی) بر اساس آن شاخصها پیشبینی میگردد و نتایج بین کشورهای مختلف منطقه مقایسه میشود. این مطالعه نشان میدهد کدام کشورها فراتر یا فروتر از میزان مورد انتظار ثبتنام دانشگاهی نسبت به سطح توسعه انسانی خود عمل میکنند.
تدوین الگوی توسعه حرفهای معلمان در ایران مبتنی بر تجربه فنلاند و مقایسه اثربخشی آن با الگوی فعلی بر بهبود تدریس و رضایت شغلی معلمان – فنلاند به داشتن معلمان باکیفیت و سیستم آموزشی موفق مشهور است. در این پژوهش، عناصر کلیدی نظام تربیت معلم و توسعه حرفهای مستمر در فنلاند شناسایی و یک الگوی بهبودیافته برای ایران بر اساس آن طراحی میشود. سپس اثربخشی این الگوی پیشنهادی (که مثلاً شامل دورههای منتورینگ، آزادی عمل بیشتر یا بازآموزی منظم است) با شیوه فعلی توسعه حرفهای معلمان در ایران مقایسه خواهد شد تا تاثیر هر کدام بر بهبود شیوههای تدریس معلمان در کلاس و افزایش رضایت شغلی آنان سنجیده شود.
تدوین و اعتباریابی چارچوب سنجش کیفیت مدارس در ایران و ژاپن و بررسی تطبیقی اثربخشی آن بر عملکرد مدارس – این مطالعه به دنبال طراحی یک چارچوب یا ابزار ارزیابی کیفیت مدرسه (شامل شاخصهایی نظیر مدیریت، مشارکت والدین، نتایج تحصیلی، فعالیتهای فوقبرنامه و ...) است که هم در ایران و هم در ژاپن قابل اعمال باشد. پس از تدوین و اعتباربخشی این چارچوب در هر دو کشور، اثربخشی بهکارگیری آن سنجیده میشود؛ به این معنی که بررسی میگردد آیا استفاده از این نظام ارزیابی کیفیت در مدارس میتواند به بهبود عملکرد مدارس (در هر کشور به شکل بومی خود) کمک کند و مقایسه میشود که میزان این بهبود در ایران و ژاپن چه تفاوتهایی دارد.
روابط علّی ساختاری حمایت والدین و وضعیت اقتصادی با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان: مقایسه تطبیقی بین ایران و ترکیه با میانجیگری انگیزش تحصیلی – یک پژوهش کمی تطبیقی که در آن مدل معادلات ساختاری واحدی برای دانشآموزان ایرانی و ترکیهای تدوین میشود. در این مدل اثر حمایت والدین (حمایت درسی و عاطفی) و وضعیت اجتماعی-اقتصادی خانواده بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان بررسی میگردد. همچنین انگیزه تحصیلی به عنوان میانجی در نظر گرفته شده تا نشان دهد در هر دو کشور این متغیر تا چه حد ارتباط شرایط خانواده را با عملکرد تحصیلی توضیح میدهد. سپس نتایج مدل در ایران و ترکیه مقایسه میشود تا تفاوت الگوهای علّی در این دو بافت فرهنگی مشخص گردد.
مقایسه مهارتهای اجتماعی دانشآموزان دارای نیازهای ویژه و دانشآموزان عادی در نظامهای آموزشی ایران و سوئد – این مطالعه تطبیقی به مقایسه یک جنبه از آموزش فراگیر (شمول آموزشی) در دو کشور میپردازد. بدین منظور، میزان رشد و تکامل مهارتهای اجتماعی (توانایی برقراری ارتباط، همکاری با همسالان، حل تعارضها و ...) میان دانشآموزان مقطع دبستانی که دارای نیازهای ویژه (مثلاً دارای معلولیتهای یادگیری یا جسمی) هستند با دانشآموزان معمولی همسنشان در ایران و در سوئد مقایسه میشود. این مقایسه نشان میدهد دو نظام آموزشی متفاوت چگونه در پرورش مهارتهای اجتماعی این دو گروه از دانشآموزان موفق عمل میکنند.
مقایسه میزان یادگیری زبان انگلیسی، اعتمادبهنفس و نگرش دانشآموزان در مدارس دوزبانه با و بدون استفاده از زبان مادری در آموزش – برخی مدارس دوزبانه یا دوزبانهمحور، آموزش زبان دوم (مثلاً انگلیسی) را بدون بهرهگیری از زبان مادری دانشآموزان پیش میبرند، در حالی که برخی دیگر از زبان مادری به عنوان پل آموزشی استفاده میکنند. در این پژوهش، دو دسته مدارس ابتدایی دوزبانه مقایسه میشوند: مدارسی که در تدریس زبان انگلیسی از زبان مادری دانشآموزان نیز کمک میگیرند در مقابل مدارسی که آموزش را فقط به زبان انگلیسی انجام میدهند. سه شاخص مورد مقایسه عبارتاند از میزان یادگیری زبان انگلیسی دانشآموزان (مثلاً نمرات یا سطح مهارت)، میزان اعتمادبهنفس آنها در کاربرد زبان دوم، و نگرششان نسبت به یادگیری زبان انگلیسی. نتایج این مطالعه میتواند به سیاستگذاران در انتخاب رویکرد مناسب آموزش زبان در مناطق دوزبانه کمک کند.
آموزش و پرورش پیشدبستانی (Pre-School Education)
بررسی اثر بازیهای آموزشی، داستانگویی و تعامل والد-کودک با تأکید بر نقش میانجی یادگیری اجتماعیـهیجانی در رشد مهارتهای ارتباطی کودکان پیشدبستانی – این پژوهش به بررسی سه فعالیت یا روش تربیتی در دوره پیشدبستانی میپردازد: استفاده از بازیهای آموزشی هدفمند، قصهگویی و داستانخوانی برای کودکان، و کیفیت تعامل والدین با کودک در خانه. اثر این عوامل بر رشد مهارتهای ارتباطی و زبان بدن کودکان سنجیده میشود. یادگیری اجتماعی-هیجانی (شامل مهارتهایی مانند خودآگاهی، مدیریت هیجان و همدلی) به عنوان میانجی در نظر گرفته شده تا نشان دهد این نوع یادگیری حاصل از بازی و تعامل چگونه تاثیر بازیها و داستانها را بر مهارت ارتباطی کودک تقویت میکند.
بررسی اثربخشی روش مونتهسوری بر خلاقیت، مهارتهای حرکتی ظریف و آمادگی تحصیلی کودکان پیشدبستانی – در این تحقیق، یک مهدکودک یا کلاس پیشدبستانی که آموزش خود را بر اساس متد مونتهسوری (محیط آموزشی آماده، آزادی انتخاب کودک، فعالیتهای حسی و عملی) پیش میبرد با مهدکودکی که از روشهای سنتی استفاده میکند مقایسه میشود. خروجیهای مورد بررسی شامل میزان خلاقیت کودکان (در بازیها و حل مسأله)، مهارتهای حرکتی ظریف (مانند بهکارگیری انگشتان دست در کارهای دقیق) و آمادگی تحصیلی آنها برای ورود به دبستان (شناخت حروف و اعداد پایه، مهارتهای اجتماعی لازم) است.
بررسی رابطه سبکهای فرزندپروری والدین و کیفیت برنامههای کارگاه مادر و کودک با رشد شناختی کودکان پیشدبستانی – این مطالعه به دنبال یافتن همبستگی میان رفتارهای تربیتی والدین و رشد ذهنی کودکان خردسال است. سبکهای فرزندپروری (سهلگیرانه، مقتدرانه، مستبدانه و ...) والدین و همچنین میزان مشارکت و کیفیت برنامههای آموزشیای که مادران همراه کودکان در کارگاههای ویژه (مانند کلاسهای مادر و کودک) میگذرانند به عنوان عوامل موثر در نظر گرفته شدهاند. رشد شناختی کودکان پیشدبستانی (شامل مهارتهای پیشعدد، دایره واژگان، حل مسئله متناسب با سن و ...) به عنوان خروجی سنجیده میشود تا معین شود کدام سبک تربیتی یا سطح درگیری والدین در این برنامهها با رشد بهتر شناختی مرتبط است.
بررسی کیفی چالشهای مربیان پیشدبستانی در اجرای برنامههای آموزشی خلاق و تأثیر آن بر انگیزه یادگیری کودکان – این پژوهش از طریق مصاحبه و مشاهده در کلاسهای پیشدبستانی به شناسایی موانع و مشکلاتی میپردازد که مربیان مهدکودک در اجرای برنامهها و فعالیتهای خلاقانه (مانند هنر، بازیهای خلاق و ...) با آن مواجهاند. همچنین دیدگاه مربیان درباره اینکه این چالشها چگونه بر میزان اشتیاق و انگیزه یادگیری کودکان تأثیر میگذارد بررسی و تحلیل میشود. یافتهها میتواند به بهبود حمایت از مربیان و بهینهسازی برنامههای خلاق در دوره کودکی کمک کند.
پیشبینی آمادگی اجتماعی کودکان براساس میزان حضور در مهدکودک و سبک تعامل والدین در شهرهای کوچک – این پژوهش کمی به دنبال آن است که تعیین کند دو عامل: اول میزان حضور و سابقه کودک در مهدکودک یا پیشدبستانی (مثلاً کودکانی که حداقل دو سال در مراکز پیشدبستانی بودهاند در مقابل کودکانی که اصلاً مهدکودک نرفتهاند) و دوم سبک تعامل والدین با کودک در خانه (از نظر صحبت کردن، بازی کردن و رسیدگی)، تا چه حد میتوانند آمادگی اجتماعی کودک را برای ورود به دبستان پیشبینی کنند. آمادگی اجتماعی شامل مهارتهایی مانند توانایی برقراری ارتباط با همسالان، پیروی از قوانین پایه کلاس و استقلال در انجام کارهای شخصی تعریف میشود.
تدوین الگوی آموزش مبتنی بر بازی در دوره پیشدبستانی و مقایسه اثربخشی آن با روش سنتی بر تمرکز و یادگیری زبان کودکان – در این پژوهش یک الگوی آموزشی جدید برای مهدکودکها طراحی میشود که محور اصلی آن بازیهای هدفمند آموزشی است. سپس این الگو در تعدادی کلاس پیشدبستانی به کار گرفته شده و میزان اثربخشی آن با کلاسهایی که همچنان از روشهای سنتی (نشستن کودک و آموزش مستقیم) استفاده میکنند مقایسه میشود. دو شاخص مورد بررسی عبارتاند از میزان تمرکز کودکان در فعالیتها و میزان یادگیری مفاهیم زبان (مانند دایره لغات و جملهسازی ساده) که این دو رویکرد آموزشی چگونه بر آنها اثر میگذارند.
تدوین و اعتباریابی برنامه انتقال به مدرسه ویژه کودکان پیشدبستانی و بررسی اثربخشی آن بر کاهش اضطراب جدایی، افزایش مهارتهای خودیاری و بهبود تعاملات اجتماعی آنان – بسیاری از کودکان هنگام انتقال از محیط امن خانه یا مهدکودک به فضای رسمی مدرسه دچار اضطراب و مشکل میشوند. در این پژوهش یک برنامه مداخلهای طراحی میشود که در سال آخر پیشدبستانی اجرا گردد و به کودکان کمک کند برای ورود به دبستان آماده شوند (شامل بازدید از مدرسه، آشنایی با معلم، تمرین دوری از والدین به مدت کوتاه و ...). پس از اعتباربخشی محتوای برنامه، اجرای آزمایشی صورت گرفته و تأثیر آن بر کاهش اضطراب جدایی کودک از والدین، افزایش مهارتهای خودیاری (مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن مستقل) و بهبود تعاملات اجتماعی کودکان با همسالان سنجیده میشود.
روابط علّی ساختاری کیفیت مهدکودک و مشارکت والدین با رشد زبان کودکان پیشدبستانی با میانجیگری تعامل مربیـکودک – در این پژوهش با روش مدلسازی ساختاری، تأثیر کیفیت محیط مهدکودک (شامل نسبت مربی به کودک، فضای فیزیکی، غنای اسباببازیها و برنامه آموزشی) و میزان مشارکت والدین (حضور در جلسات، همکاری در فعالیتها) بر رشد مهارتهای زبانی کودکان پیشدبستانی بررسی میشود. تعامل مثبت و مستمر مربی با کودک به عنوان میانجی در نظر گرفته شده است تا معین شود چگونه کیفیت رابطه مربی و کودک میتواند اثر کیفیت مهد و مشارکت والدین را بر بهبود دایره لغات، درک شنیداری و بیان گفتاری کودکان تقویت کند.
مقایسه رشد شناختی کودکان پیشدبستانی دارای اختلال طیف اوتیسم و کودکان عادی – این مطالعه به بررسی تفاوتها و شباهتهای سطح رشد شناختی میان دو گروه از کودکان میپردازد: کودکان پیشدبستانی تشخیصدادهشده در طیف اوتیسم و کودکان همسال بدون این اختلال. جنبههای مختلف رشد شناختی نظیر توانایی حل مسئلههای ساده، تشخیص الگوها، حافظه کاری و درک مفاهیم پایه در هر دو گروه با استفاده از آزمونهای مناسب سن سنجیده و نتایج مقایسه میشود. هدف تحقیق شناسایی حوزههایی است که کودکان طیف اوتیسم ممکن است نیاز به حمایت بیشتر داشته باشند و نیز درک بهتر تفاوتهای رشدی این کودکان نسبت به همسالان.
مقایسه مهارتهای اجتماعی، خلاقیت و هیجانات کودکان در مهدکودکهای دارای برنامه آموزش هنر با مهدکودکهای بدون این برنامه – در این پژوهش دو نوع مهدکودک مقایسه شدهاند: یکی مهدهایی که برنامه منظم آموزش هنر (شامل نقاشی، موسیقی، نمایش خلاق و ...) برای کودکان دارند و دیگری مهدکودکهای معمولی که چنین برنامههایی به صورت ساختیافته ندارند. سه پیامد مورد مقایسه عبارتاند از: مهارتهای اجتماعی کودکان (اشتراکگذاری، همکاری، رعایت نوبت و ...)، میزان خلاقیت آنان (ابراز ایدههای نو در بازی و هنر) و وضعیت هیجانیشان (شادی، اعتمادبهنفس، بروز مناسب احساسات). این مطالعه به مدیران و والدین نشان میدهد برنامههای هنری در دوره پیشدبستانی تا چه حد میتواند در رشد همهجانبه کودکان موثر باشد.
آموزش و پرورش ابتدایی (Primary Education)
بررسی اثر آموزش مبتنی بر پروژه، ارزشیابی توصیفی و مشارکت اولیا با تأکید بر نقش میانجی خودتنظیمی در بهبود عملکرد تحصیلی دانشآموزان ابتدایی – این پژوهش سه رویکرد در آموزش ابتدایی را مدنظر قرار داده است: تدریس مبتنی بر پروژههای عملی دانشآموزی، اجرای طرح ارزشیابی توصیفی (ارزشیابی کیفی به جای نمرهدهی صرف)، و مشارکت والدین در فرآیند یادگیری فرزندان. اثر این سه عامل بر بهبود عملکرد تحصیلی دانشآموزان (مثلاً نمرات پایانی یا مهارتهای کسبشده) سنجیده میشود. خودتنظیمی یادگیری دانشآموز (توانایی مدیریت رفتار و هیجان خود در فرآیند یادگیری مانند برنامهریزی مطالعه، کنترل حواسپرتی و پیگیری تکالیف) به عنوان متغیر میانجی در نظر گرفته شده است تا نقش مهارتهای خودمدیریتی در اثرگذاری این روشها بر موفقیت تحصیلی مشخص گردد.
بررسی اثربخشی برنامه مکمل آموزش ریاضی بر اساس بازیهای آموزشی بر نگرش به ریاضی، اعتمادبهنفس تحصیلی و نمرات دانشآموزان ابتدایی – در این تحقیق یک برنامه فوقبرنامه یا مکمل برای درس ریاضی طراحی و اجرا میشود که حاوی بازیها و فعالیتهای سرگرمکننده آموزشی جهت تقویت مفاهیم ریاضی است. سپس تأثیر شرکت دانشآموزان ابتدایی در این برنامه بر نگرش آنان نسبت به درس ریاضی (علاقه یا ترس از ریاضی)، اعتمادبهنفس تحصیلیشان در ریاضیات (اعتماد به توانایی حل مسائل) و بهبود نمرات امتحانی ریاضی مورد ارزیابی قرار میگیرد. نتایج میتواند نشان دهد که استفاده از بازیها در آموزش ریاضی تا چه حد موثر است.
بررسی رابطه تکالیف خانه خلاقانه و سبک یادگیری دانشآموزان با انگیزه پیشرفت آنان در پایه پنجم ابتدایی – این مطالعه همبستگی دو عامل مرتبط با تکالیف دانشآموز را بررسی میکند: نخست، ویژگیهای تکالیف خانگی ارائهشده توسط معلم (از نظر خلاقانه و جذاب بودن، پروژهای بودن یا تکراری و سنتی بودن آنها) و دوم، سبک یادگیری غالب هر دانشآموز (شنیداری، دیداری، حرکتی یا ترکیبی). متغیر وابسته میزان انگیزه پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پایه پنجم است که نشاندهنده میل آنها به تلاش برای موفقیت آموزشی است. تحقیق تعیین میکند آیا ارائه تکالیف متنوع و خلاق متناسب با سبکهای یادگیری مختلف میتواند انگیزه پیشرفت را در کودکان افزایش دهد.
بررسی کیفی عوامل مؤثر بر افت تحصیلی دانشآموزان ابتدایی در مناطق دوزبانه ایران – یک پژوهش کیفی که با رویکرد پدیدارشناسی یا موردپژوهی انجام میشود تا علتها و شرایط مرتبط با افت تحصیلی (کاهش عملکرد درسی یا مردودی) دانشآموزان ابتدایی در مناطقی از ایران که زبان مادری دانشآموزان با زبان فارسی متفاوت است را شناسایی کند. دادهها از طریق مصاحبه با معلمان، والدین و خود دانشآموزان و نیز مشاهده کلاسها گردآوری شده و سپس تحلیل میگردد تا عوامل زبانی، فرهنگی، اجتماعی یا آموزشی موثر بر این مشکل مشخص شود.
پیشبینی موفقیت در درس علوم براساس نگرش به علم و سبک یاددهی معلم در مدارس ابتدایی – در این مطالعه، میزان موفقیت یا عدم موفقیت تحصیلی دانشآموزان ابتدایی در درس علوم تجربی (مثلاً نمره آزمون پایانی علوم یا میزان تحقق اهداف درس) بر اساس دو متغیر پیشبین تخمین زده میشود: نگرش دانشآموز به درس علوم (علاقه، ارزشگذاری و درک اهمیت علم از سوی او) و سبک تدریس معلم علوم (فعال و کاوشمحور یا منفعل و سخنرانیمحور). با استفاده از رگرسیون چندگانه، نقش هر یک از این متغیرها در پیشبینی عملکرد دانشآموزان در درس علوم معین خواهد شد.
تدوین الگوی آموزش ترکیبی حضوریـمجازی در مقطع ابتدایی و مقایسه اثربخشی آن با آموزش سنتی بر مشارکت کلاسی و یادگیری دانشآموزان – در این تحقیق یک الگوی تدریس ترکیبی برای دبستان طراحی میشود که بخشی از یادگیری به صورت حضوری در کلاس و بخشی به صورت مجازی (مثلاً از طریق محتواهای آنلاین تعاملی در خانه) انجام میگیرد. سپس این روش در تعدادی کلاس اجرا و میزان مشارکت کلاسی دانشآموزان (فعالبودن و تعامل در کلاس حضوری) و نتایج یادگیری آنان (عملکرد در ارزشیابیها و میزان درک مطالب) با کلاسهای سنتی تماما حضوری مقایسه میشود تا مزایا یا معایب مدل ترکیبی مشخص گردد.
تدوین و اعتباریابی برنامه آموزش سواد رسانهای برای دانشآموزان ابتدایی و بررسی اثربخشی آن بر تفکر انتقادی، استفاده ایمن از اینترنت و مشارکت والدین در یادگیری – با توجه به مواجهه کودکان با رسانهها و فضای مجازی، یک برنامه آموزشی ویژه دانشآموزان مقطع ابتدایی تدوین میشود تا سواد رسانهای و اطلاعاتی آنها (توانایی تحلیل محتوای رسانهها، تشخیص اطلاعات درست از نادرست، ایمنی آنلاین) را افزایش دهد. پس از اعتباربخشی این برنامه، اجرای آزمایشی آن آغاز شده و میزان تأثیرش بر تقویت تفکر انتقادی کودکان، بهبود عادات استفاده ایمن از اینترنت و فناوری، و همچنین افزایش مشارکت والدین در فرآیند یادگیری فرزندان (از طریق نظارت و گفتگو درباره رسانهها) مورد سنجش قرار میگیرد.
روابط علّی ساختاری تعلق خاطر به مدرسه و حمایت معلم با پیشرفت تحصیلی دانشآموزان ابتدایی با میانجیگری اشتیاق تحصیلی – این پژوهش مدل علّی را مورد آزمون قرار میدهد که در آن احساس تعلق دانشآموز به مدرسه (دلبستگی و علاقه به محیط مدرسه و همکلاسیها) و میزان حمایت تحصیلی معلم از دانشآموز (تشویق، راهنمایی اضافی، توجه به نیازهای فردی) به عنوان متغیرهای مستقل در نظر گرفته شدهاند. پیشرفت تحصیلی (مثلاً معدل یا نمرات استاندارد) متغیر وابسته است. در این بین، اشتیاق تحصیلی دانشآموز (درگیری فعال و شور و شوق در یادگیری) به عنوان میانجی وارد میشود تا نشان دهد تعلق مدرسهای و حمایت معلم چگونه از طریق افزایش اشتیاق، میتوانند به بهبود پیشرفت تحصیلی دانشآموزان ابتدایی منجر شوند.
مقایسه عملکرد تحصیلی، خلاقیت و مشارکت دانشآموزان در کلاسهای چندپایه با کلاسهای تکپایه در مدارس روستایی – در برخی روستاها کلاسهای چندپایه تشکیل میشود که دانشآموزان پایههای مختلف تحصیلی در یک کلاس مشترک توسط یک معلم آموزش میبینند. این تحقیق تطبیقی به مقایسه خروجیهای آموزشی در کلاسهای چندپایه و تکپایه میپردازد. معیارهای مقایسه عبارتاند از: عملکرد تحصیلی دانشآموزان (میانگین نمرات و نرخ قبولی)، میزان خلاقیت آنان (ارزیابیشده از طریق فعالیتهای عملی و هنری)، و میزان مشارکت و تعاملشان در کلاس. نتایج این مقایسه میتواند تصویر روشنی از چالشها و مزایای کلاسهای چندپایه ارائه دهد.
مقایسه نگرش دانشآموزان و والدین نسبت به آموزش آنلاین در مدارس ابتدایی دارای آموزش مجازی و مدارس بدون آن (حضوری) – این پژوهش بر آن است تا دیدگاه دانشآموزان ابتدایی و والدین آنها را در مورد تجربه آموزش آنلاین بسنجد. دو گروه از مدارس ابتدایی بررسی میشوند: گروه اول مدارسی که در برنامه هفتگی خود، آموزش آنلاین (مثلاً یک روز در هفته کلاس مجازی) را در کنار آموزش حضوری به کار گرفتهاند، و گروه دوم مدارسی که صرفاً آموزش حضوری سنتی دارند. نگرش دانشآموزان و نیز والدین آنها نسبت به اثربخشی، جذابیت، و ترجیح شیوه آموزشی (آنلاین یا حضوری) در این دو گروه مدارس از طریق پرسشنامه مقایسه میشود تا مشخص شود استفاده محدود از آموزش مجازی چه تأثیری بر نگرشها داشته است.
سنجش و اندازهگیری آموزشی (Educational Measurement & Evaluation)
بررسی اثر ارزشیابی تکوینی، بازخورد فوری و تکنیکهای خودارزیابی با تأکید بر نقش میانجی کاهش اضطراب امتحان در بهبود عملکرد تحصیلی دانشآموزان – این پژوهش به سه راهبرد سنجشی در کلاس درس میپردازد: ارزشیابی تکوینی (فرآیندی و مداوم طی سال تحصیلی بهجای فقط امتحان نهایی)، ارائه بازخورد فوری معلم پس از فعالیتها یا آزمونکها، و آموزش تکنیکهای خودارزیابی به دانشآموزان. اثر این اقدامات بر بهبود عملکرد تحصیلی دانشآموزان (نمرات و تسلط بر مطالب) بررسی میشود. کاهش اضطراب امتحان به عنوان میانجی در نظر گرفته شده است، چرا که انتظار میرود این شیوهها با کاستن از اضطراب و استرس امتحان، راه را برای عملکرد بهتر تحصیلی هموار کنند.
بررسی اثربخشی برگزاری آزمونهای آنلاین بر کاهش اضطراب امتحان، بهبود انگیزه مطالعه و عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه – در این تحقیق، یک دانشگاه بخشی از آزمونهای خود را از حالت کاغذی به آزمون آنلاین (رایانهای) تغییر میدهد. پژوهش حاضر تاثیر این تغییر را بر دانشجویان مورد مطالعه قرار میدهد و مشخصا سه بعد را میسنجد: میزان اضطراب امتحان در دانشجویان پیش از آزمون (که ممکن است در آزمون آنلاین کمتر شود)، انگیزه و تلاش آنان برای مطالعه و آمادهشدن (آیا برگزاری آنلاین آزمونها انگیزه مطالعه را بیشتر یا کمتر میکند)، و عملکرد تحصیلی (نتایج و نمرات کسبشده).
بررسی رابطه سبک یادگیری دانشآموزان و نوع ارزشیابی کلاسی با نمرات پایانترم آنان در درس علوم – این مطالعه همبستگی در کلاسهای علوم تجربی انجام میشود و به دنبال یافتن ارتباط میان روش یادگیری دانشآموز (مثلاً اینکه دانشآموز بیشتر دیداری یاد میگیرد یا با انجام عملی آزمایشها) و نوع ارزشیابیهای مستمر کلاسی (پروژهای، آزمونهای کتبی، ارزیابی عملکردی و ...) با نمره نهایی که دانشآموز در پایان ترم در درس علوم کسب میکند، است. نتیجه تحقیق میتواند به معلمان نشان دهد که آیا تطابق روش ارزشیابی با سبک یادگیری فراگیران بر موفقیت نهایی آنها تاثیرگذار است یا خیر.
بررسی کیفی نگرش معلمان نسبت به ارزشیابی کیفیـتوصیفی و چالشهای اجرای آن در مدارس ابتدایی ایران – ایران طی سالهای اخیر طرح ارزشیابی توصیفی (بازخورد کیفی به جای نمره عددی) را در دوره ابتدایی اجرا کرده است. این مطالعه کیفی از طریق گروههای کانونی و مصاحبه با معلمان ابتدایی انجام میشود تا دریابد معلمان چه دیدگاهی نسبت به این نوع سنجش دارند، آن را تا چه حد مفید میدانند، و مهمترین چالشها و مشکلات عملی آنان در اجرای ارزشیابی کیفی چیست (برای مثال، حجم کار مستندسازی، قانعسازی والدین، طراحی فعالیتهای متنوع برای ارزیابی). یافتهها نقاط قوت و ضعف این طرح را از منظر مجریان خط مقدم روشن میکند.
پیشبینی عملکرد دانشآموزان در امتحانات نهایی براساس نمرات ارزشیابیهای مستمر و ویژگیهای شخصیتی آنان – در این پژوهش، اطلاعات دو حوزه درباره دانشآموزان سال نهم (مثلاً) گردآوری میشود: نخست نمرات ارزشیابیهای مستمر آنان در طول سال (پروژهها، آزمونهای کوتاه دورهای، تکالیف و فعالیتهای کلاسی) و دوم نتایج یک پرسشنامه سنجش ویژگیهای شخصیتی (مانند برونگرایی، وظیفهشناسی، اضطراب، سازگاری و گشودگی). سپس با استفاده از روشهای پیشبینی آماری (رگرسیون یا مدلهای ماشین یادگیری) تعیین میشود که تا چه حد میتوان نمره امتحان نهایی پایان سال هر دانشآموز را بر پایه این دو دسته اطلاعات پیشبینی کرد. این مطالعه ممکن است نشان دهد کدام ابعاد شخصیتی یا چه میزان عملکرد مستمر برای پیشبینی موفقیت نهایی مهمتر هستند.
تدوین الگوی نظام ارزیابی معلمان مبتنی بر بازخورد 360 درجه و مقایسه اثربخشی آن با شیوه ارزیابی سنتی بر بهبود تدریس و رضایت شغلی معلمان – یک نظام ارزیابی 360 درجه شامل جمعآوری بازخورد درباره عملکرد معلم از منابع مختلف (مدیر مدرسه، همکاران معلم، دانشآموزان و حتی خودارزیابی معلم) است. در این پژوهش، چنین سیستمی برای ارزیابی معلمان طراحی و معرفی میشود. سپس در چند مدرسه اجرا شده و نتایج آن با روش ارزیابی سنتی معلم (مثلاً فقط ارزیابی توسط مدیر یا آزمون بازبینی تدریس) مقایسه میگردد. دو پیامد مقایسهشونده عبارتاند از: بهبود شیوههای تدریس معلمان (بر اساس مشاهده کلاسها قبل و بعد از بازخورد) و رضایت شغلی معلمان. پژوهش تعیین میکند که آیا نظام ارزیابی چندمنبعی میتواند در رشد حرفهای و رضایتمندی شغلی معلمان مؤثرتر از روش فعلی باشد.
تدوین و اعتباریابی مقیاس سنجش نگرش به یادگیری الکترونیکی و بررسی توان پیشبینیکنندگی آن برای عملکرد تحصیلی دانشجویان – در این پژوهش نخست یک ابزار پرسشنامهای طراحی میشود که نگرش دانشجویان دانشگاه نسبت به یادگیری الکترونیکی را میسنجد (شامل مؤلفههایی چون مفیدانگاری، سهولت استفاده، دغدغهها و میزان علاقه به کلاسهای آنلاین). پس از تأیید روایی محتوا و سازه این مقیاس از طریق تحلیلهای روانسنجی، پرسشنامه در مقیاس وسیع اجرا میشود. سپس بررسی میگردد که نمره نگرش به یادگیری الکترونیکی تا چه حد میتواند عملکرد تحصیلی دانشجویان را پیشبینی کند؛ برای مثال آیا دانشجویانی که نگرش مثبتتری به آموزش آنلاین دارند معدل یا نمرات بهتری در دروس آنلاین کسب میکنند.
مدلسازی معادلات ساختاری پذیرش فناوری آموزشی براساس خودکارآمدی رایانهای و نگرش به فناوری با میانجیگری سودمندی ادراکشده در معلمان – این مطالعه در حوزه سنجش نگرش و رفتار معلمان نسبت به فناوری است. در مدل مفهومی این پژوهش، میزان پذیرش و استفاده معلمان از فناوریهای آموزشی (مانند تخته هوشمند، نرمافزارهای آموزشی و ...) متغیر وابسته است. دو متغیر مؤثر بر آن در نظر گرفته شده: خودکارآمدی رایانهای معلم (اعتماد او به مهارت خود در استفاده از کامپیوتر) و نگرش کلی وی نسبت به فناوری آموزشی (مثبت یا منفی بودن دیدگاه او). سودمندی ادراکشده از فناوری (این باور که فناوری به بهبود یادگیری کمک میکند) به عنوان میانجی بررسی میشود تا روابط غیرمستقیم مشخص گردد. مدل معادلات ساختاری آزمون میکند که آیا معلمانی که مهارت کامپیوتری و نگرش بهتری دارند، از طریق درک فواید فناوری، بیشتر از آن استفاده میکنند یا خیر.
مقایسه خودپنداره تحصیلی و اضطراب امتحان در دانشآموزان دارای ناتوانی یادگیری و دانشآموزان عادی – این تحقیق دو گروه از دانشآموزان (با ناتوانیهای یادگیری مثل خوانشپریشی یا اختلال ریاضی، در مقابل دانشآموزان بدون این مشکلات) را از لحاظ دو ویژگی روانشناختی مرتبط با ارزشیابی مقایسه میکند. خودپنداره تحصیلی عبارت است از تصویر یا باوری که دانشآموز از تواناییهای تحصیلی خود دارد (مثبت یا منفی)، و اضطراب امتحان میزان دلشوره و استرسی است که هنگام آزمون دادن تجربه میکند. با استفاده از پرسشنامههای معتبر، میانگین این دو ویژگی در هر گروه سنجیده و مقایسه میشود تا دیده شود دانشآموزان با ناتوانی یادگیری چگونه از نظر این عوامل مرتبط با سنجش با همتایان خود تفاوت دارند.
مقایسه نتایج یادگیری، مشارکت کلاسی و رضایت دانشآموزان در کلاسهای با ارزشیابی مستمر و کلاسهای بدون ارزشیابی مستمر – در این مطالعه شبهآزمایشی، چند کلاس درس در پایه و درس مشابه انتخاب میشوند. در نیمی از کلاسها معلم علاوه بر آزمونهای پایان فصل، ارزشیابیهای مستمر (کوییزهای هفتگی، پروژه یا پوشهکار) را نیز اجرا میکند، و در نیم دیگر صرفاً به امتحان پایانی اکتفا میشود. سپس در پایان ترم، نتایج یادگیری دانشآموزان (میزان تسلط بر اهداف آموزشی و نمره آزمون نهایی)، میزان مشارکت کلاسی آنها (حضور فعال در بحثها و انجام تکالیف) و رضایت آنها از فرآیند یادگیری در دو گروه کلاسها با هم مقایسه میگردد. این مقایسه نشان خواهد داد که افزودن ارزشیابیهای مستمر چه تأثیری بر درگیری تحصیلی و خروجی یادگیری دانشآموزان داشته است.