- مواردی که با ارزشهای هماهنگی، خانوادگی و جمع گرایی، و معنویت که مشخصه تعدادی از فرهنگ های دیگر است بیگانه می باشد (به هیز، و ایوامسا، ۲۰۰۶ نگاه کنید).
همچنین راهبردهای شناختی کاملا با ارزش تفکر منطقی اروپایی و آمریکای شمالی منطبق است.
به طوری که هیز و ایماواسا (۲۰۰۶) بیان می کنند تأکید بر شناخت، منطق، مهارتهای کلامی و تفکر منطقی میتواند ارزش معنویت در برخی فرهنگها را تضعیف کند.
موضوع مورد تأکید راهبردهای شناختی بر روابط علت و معلولی کاهش گرایانه است.
در مقابل، برای مثال باورهای فرهنگی آسیایی بر تعادل (یا اصول بین یانگ)، ارزشیابی سیستمهای تاریخی، و دلايل غیر مستقیم حوادث تأکید میکنند.
بنابراین، یک مراجع از یک فرهنگ متفاوت ممکن است دلایل دیگری برای رویدادهایی داشته باشد که ممکن است بلافاصله برای درمانگر اروپایی/ آمریکای شمالی قابل مشاهده نباشند، در نتیجه به طور بالقوه تلاش در بازسازی شناختی را کمرنگ می سازد.
موضوع دیگر، منبع کنترل است که در سفیدپوستان تمایل دارد بیشتر درونی باشد تا بیرونی، و در تعدادی از فرهنگهای آسیایی به جای درونی بودن بیشتر بیرونی است؛ برای مثال جایی که حوادث مشخص نامرتبط با اعمال فرد در نظر گرفته میشود.
علاوه بر این، از آنجا که هدف معمول درمان شناختی - رفتاری خود گویی منفی از قبیل خودانتقادگری است شاید این موضوع به عنوان محرکی برانگیزاننده برای پیشرفت در سایر فرهنگها در نظر گرفته شود (هوانگ و وود، ۲۰۰۷).
بنابراین، آن چه که یک درمانگر ممکن است به عنوان یک «پیامد منطقی» در نظر بگیرد شاید با باورهای مراجع منطبق نباشد.
حساسیت فرهنگی راهبردهای شناختی ایجاب می کند که درمانگران درباره ارزشها و باورهای فرهنگی مراجع آگاه باشند، چیزی که از طریق تحلیلهای کار کردی قابل دستیابی است.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
مقایسه اثر بخشی درمان شناختی – رفتاری و مواجهه درمانی بر کاهش اضطراب وحشتزدگی در بیماران آریتمی قلبی