شواهد از مفهوم سازی اختلال وحشتزدگی به عنوان ترس اکتساب شده از احساسات بدنی، به خصوص احساسات مرتبط با برانگیختگی خودمختار حمایت میکند. اعتقاد بر این است که عوامل روان شناختی و زیستی موجب افزایش آسیب پذیری در اکتساب چنین ترسی میشوند.
همچنین اعتقاد بر این است که شرطی سازی ترس، پاسخ اجتنابی و سوگیریهای پردازش اطلاعات در تداوم بخشیدن به چنین ترسی مؤثر هستند. ارزیابیهای اشتباه و فاجعه آمیز از احساسات جسمی طی اولین حمله وحشتزدگی و شرطی سازی احشائی منجر به «ترس از ترس» حاد می شود (اضطراب متمرکز بر احساسات بدنی). چنین اضطرابی درباره احساسات جسمی نقش محوری در تداوم اختلال وحشتزدگی دارد.
هنگامی که احساسات بدنی مورد توجه قرار می گیرند، ترس را فرا میخوانند و ترس این احساسات را تشدید می کند، موجب افزایش در ترس میشود که مجددا احساسات بدنی را در یک چرخه خود تداوم بخش از ترس و احساسات بدنی افزایش میدهد که به طور معمول منجر به حمله وحشت زدگی میشود.
درک غیرقابل پیش بینی بودن و غیرقابل کنترل بودن حمله وحشتزدگی موجب افزایش ادراک اضطرابی مزمن می شود، که به نوبه خود احتمال وحشت زدگی را به وسیله افزایش مستقیم دسترسی پذیری احساساتی که تبدیل به نشانه های شرطی برای وحشتزدگی شده اند و یا با افزایش هوشیاری توجه برای این نشانه های بدنی، افزایش میدهد؛ بنابر این یک چرخه مداوم از وحشتزدگی و ادراک اضطرابی ایجاد میشود.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
بررسی رابطه تصویر بدنی با اختلال وحشتزدگی و ادراک اضطرابی مزمن در دانشجویان ...