تجربیات نسلی متفاوت و در شرایط خاص وا داشتن بیمار به تکرار فعالیت مؤثر برای یادگیری فعالیت های جدید، متفاوت باشد (تامسون، ۱۹۹۶، نایت، ۱۹۹۶).
این واقعیت که روان درمانگران در مواجهه با مشکلات جسمی با دشواری بیشتری مواجهه هستند، می تواند نتایج درمانی بیماران دچار مشکلات جسمی همراه را تحت تأثیر قرار دهد (هالی، ۱۹۹۶، جامسن و هالی، ۱۹۹۵)، ضرورت ایجاد مدلی را مورد تأکید قرار می دهند که به شناخت درمانگر کمک نماید تا در بکارگیری تکنیک های درمانی در شرایط مختلف بهتر عمل کند.
در عین حال نظام بندی به درمانگر این امکان را میدهد که موضوعات اصلی در طرح درمانی هر فرد را مفهوم سازی نماید، اطلاعات و انطباقهایی (در فنون شناخت درمانی) که ممکن است در هنگام کار کردن با سالمندان ضرورت یابد را نیز مشخص می کند.
هدف از نظام بندی که این جا پیشنهاد می شود، افزایش اثربخشی کاربرد شناخت - رفتاردرمانگری برای سالمندان است.
این روشی است نظیر مدل شناخت - رفتاردرمانگری که اولین بار توسط یک و همکاران (۱۹۷۹) معرفی شد. این مدل با استفاده از اطلاعات