به عنوان یک نتیجه، فرض شده که سطح درک افراد درباره کنترل موقعیت ممکن است عامل مهمی در سبب شناسی و درمان اختلالهای هیجانی محسوب شوند (به عنوان مثال، راتر، ۱۹۶۶، ۱۹۷۵). بارلو (۲۰۰۲) بیان میکند زمانی که افراد مبتلا به اختلالهای اضطرابی هیجانات شدیدی را تجربه میکنند ممکن است آسیب پذیری آنها افزایش یابد زیرا انفجار هیجانها و احساسات فیزیولوژیکی مربوط به آن را خارج از کنترل خود احساس میکنند.
مشابها، بیشتر مدلهای اخیر نشان میدهند که اختلالهای اضطرابی و افسردگی هر دو نتیجه بدتنظیمی هیجانی میباشند (هافمن و همکاران، ۲۰۱۲).
افرادی که از صحبت کردن در جمع ترس دارند اغلب ترس را به حمله وحشت زدگی نسبت میدهندحمله ناگهانی و ترس شدید و ناراحتی که به صورت غیر منتظرهای در مقابل رویدادهای آسیب زا (به عنوان مثال، رنج ناشی از تحقیر شدن در طول سخنرانی در میان عموم) یا یک پاسخ شرطی غیرمستقیم (به عنوان مثال، شاهد بودن یا شنیدن یک رویداد آسیب زا) (هافمن، اهلرز و رس، ۱۹۹۵) رخ میدهد.
در بین گروه از افراد که تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی گرفته بودند، هافمن، اهلرز و رس (۱۹۹۵) دریافته اند که شرکت کنندگان ترسشان در رابطه با حمله وحشت زدگی را بیشتر در ارتباط با اضطراب سخنرانی در جمع درجه بندی کرده بودند تا ترسی که مربوط به ارزیابی منفی دیگران از آنها بود، و حتی فکر می کردند که ترس اخیر یک ویژگی اصلی در تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی است.
موضوع پیشنهادی پروپوزال روانشناسی :
رابطه بین اختلال اضطرابی و افسردگی با تنظیم هیجانی در دانشجویان سال اخر تحصیل
