بهره هوشی آنها در دامنه ۷۰-۵۰ گزارش شده است.
به دلیل آنکه شناسایی و تشخیص دقیق کودکان عقب مانده آموزش پذیر در سنین پایین به ویژه قبل از دبستان و دوره های اول دبستان بسیار مشکل باشد تعداد قابل توجه از آنان در مدارس عادی ثبت نام می نمایند البته به تدریج همزمان با دشواری نسبی محتوای دروس و به ویژه در اواخر کلاس اول و دوم، ناتوانی ذهنی این کودکان آشکار گشته و شناسایی تشخیص آنان آسان می گردد.
دانش آموزان عقب مانده آموزش پذیر نمی توانند همگام با همسالان عادی از برنامه های آموزشی کلاسهای عادی استفاده کنند و اینکه این کودکان آموزش پذیر بوده و قادر به فراگیری حداقلی از اطلاعات عمومی و درسهای کلاسی از قبیل خواندن و نوشتن و حساب کردن و مهارت های مناسب شغلی بوده و می توانند در اداره زندگی خود از تحصیل بهره مند شوند.
این دانش آموزان می توانند در اداره زندگی با حداقل مشاوره خودکفایی اقتصادی و اجتماعی داشته باشند.
بیشتر عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر در غالب زمینه های رشد عادی و یا در مرز عادی می باشند و تفاوت اصلی آنها با دیگران در رشد ذهنی می باشد.
به طور کلی افراد عقب مانده آموزش پذیر از نظر مهارت های حرکتی نسبت به افراد عادی ضعیف تر می باشند.
در بیشتر مواقع هدفها و برنامه های آموزشی این کودکان تقریبا همانند افراد عادی است.
این کودکان مانند سایر همسالان خود باید به حد اعلا و به نحوی مطلوب از برنامه های آموزش و پرورش بهره مند شوند.
باید از حداکثر توانایی های خود استفاده نموده و در جهت تأمین نیازهای خود و انتظارات جامعه به کفایت لازم برسند.
از برنامه های آموزشی عقب مانده های آموزش پذیر، سازگاری عاطفی، سازگاری اجتماعی، سازگاری و کفایت اقتصادی است.
موضوع پیشنهادی پروپوزال پایان نامه روانشناسی :
بررسی اثر بخشی مهارت حل مسئله بر کفایت اجتماعی و رشد ذهنی کودکان عقب مانده آموزش پذیر