این داده ها و اطلاعات شامل همهی نتایج آزمون های داده شده به درمان جو، مطالب گرد آوری شده از مصاحبه ها و آگاهی از تاریخچه شخصی افراد است.
نتیجه نهایی فرایند تشخیص، تشخیصی است که می توان از آن به عنوان مبنایی برای درمان درمان جو استفاده کرد. متخصصان بالینی برای رسیدن به تشخیص، در وهله اول به نشانه های گزارش شده و قابل مشاهدهی درمان جو تکیه می کنند.
متخصصین بالینی علاوه بر گوش دادن به توصیف نشانه های درمانجو، به رفتار و ابراز هیجان و سبک تفکر او نیز توجه می کنند.
پس از بررسی نشانه ها، گام بعدی این است که متخصصین به عقیده روشنی درباره نشانه های درمان جو برسند، به قسمی که بتوانند مشخص کنند که نشانه های وی تا چه اندازه با ملاک های تشخیصی اختلالی خاص مطابقت دارد.
معمولا در این زمینه از درخت تصمیم گیری (ساختار یا نمودار درخت گونه) استفاده می شود.
این ساختار شامل یک رشته سؤال های سادهی بلی خیر است که در DSM درباره نشانه های درمان جویان ارائه شده است و می تواند به تشخیص احتمالی بیمار کمک کند.
سؤال های ارزیابی مطرح شده توسط متخصصین مانند شاخه های درخت می توانند به جهت های متفاوتی گرایش داشته باشند.
گام آخر در فرایند تشخیص این است که متخصصین اطمینان یابند که تمام تشخیص های احتمالی دیگر منتفی بوده و تشخیص بیماری فرد محرز شده است.
در این مرحله تشخیص افتراقی پس از تشخيص اوليه مطرح می شود پس از تشخیص اوليه و تشخیص افتراقی، تشخیص های اصلی، براساس محورها مطرح می شود.
تأکید بر این است که تشخیص نهایی شامل تمام اطلاعات به دست آمده در طول تشخیص باشد.
متخصصان بالینی به اهمیت دقت در تشخیص نهایی واقفند، زیرا این برچسب زمینه را برای کل برنامه درمان آماده می کند.