خود سنجی در پژوهش های روانشناسی چیست؟

روشهای پژوهشی ای که از پرسش مستقیم از فرد برای کسب اطلاعات استفاده می کنند به «روشهای خودسنجی» معروف اند.

این روشها عمدتا به شکل مصاحبه، پرسشنامه و یا مقیاسهای درجه بندی ارائه می شوند. روشهای خودسنجی احتمالا رایج ترین نوع اندازه گیری در علوم اجتماعی به طور عام و در روان شناسی بالینی به طور خاص محسوب می شوند.

برای مثال فرض کنید که یک روان شناس، مرکزی برای مشاوره نوجوانان دایر کرده است و می خواهد تأثيرات و میزان مفید بودن خدمات ارائه شده در آن مرکز را ارزیابی کند. برای این کار از مراجعان می خواهد تا میزان مشکلشان را قبل و بعد از دریافت مشاوره با استفاده از یک ابزار استاندارد آزمون رسمی و قابل قبول درجه بندی نمایند. یا ممکن است روانشناس مذکور یک مصاحبه نیمه ساخت دار ترتیب دهد تا به طور کلی میزان رضایت مندی نوجوانان از خدمات ارائه شده در مرکز و همچنین انتقادات خاصی را که ممکن است داشته باشند بسنجد. امکان دارد به جای سؤال مستقیم از فرد، یا در کنار آن، از نظر فرد دیگری که به خوبی مراجع را می شناسد.

مثلا یک دوست نزدیک، یک عضو خانواده و یا درمانگر فرد مراجع، در خصوص ارزیابی میزان تغییرات در فرد استفاده کنیم. در واقع به این کار استفاده از «شخص ثالث» یا «فرد مطلع» گویند. استفاده از شخص ثالث یا فرد مطلع به پژوهشگر اجازه می دهد تا از دیدگاه شخص دیگری که مراجع را خوب می شناسد و یا فرصت بهتری برای مشاهده او در شرایط طبیعی دارد، رفتار مراجع را بسنجد.

این کار همچنین در شرایط و موقعیتهایی که خود مراجع نمی تواند اطلاعات معتبری را در اختیار ما بگذارد نیز سودمند است؛ مثلا در مورد کودکان، همواره بهتر است که در خصوص رفتارهایشان، نظر والدین یا معلم را جویا شویم. همچنان که در فصل گذشته متذکر شدیم، در استفاده از منابع دیگری غیر از خود مراجع است که می توان واژه «گزارش کلامی» را به جای خودسنجی به کار برد. اما از آنجایی که واژه «خودسنجی» عموما هم به گزارشهای خود فرد و هم به گزارشهای افراد مطلع (والدین، معلم) اطلاق می شود و واژهای نسبتا متداول است، ما نیز آن را به کار می بریم و به تمامی این گونه گزارشات «خودسنجی» می گوییم.

مزایا و معایب روشهای خودسنجی

مزیت اصلی روش خودسنجی آن است که «نظر خود پاسخگر یا آزمودنی» را به طور مستقیم در اختیارمان قرار می دهد. در واقع با این روش می توان به اطلاعات پدیدار شناختی یعنی ادراک پاسخگر از خود و جهان شخصی اش دسترسی پیدا کرد. روان شناسان بسیاری همانند هاره (۱۹۷۴) و کلی (۱۹۵۵) بر این باورند که پژوهشگر بایستی نظر خود پاسخگر را به طور مستقیم جویا شود، مگر اینکه دلایل متقنی برای صرف نظر از این کار وجود داشته باشد.

یک اصل مهم در تحول نظریه سازه شخصی جرج کلی این بود که «اگر نمی دانید که مشکل فرد چیست و یا چه چیز او ایراد دارد، از خود او بپرسید؛ او ممکن است به شما بگوید». علاوه بر این، به خوبی می توان از روشهای خودسنجی در موقعیتهایی که از طریق مشاهده نمی توان به اطلاعات لازم دست یافت استفاده کرد؛ مثلا در مطالعه تاریخچه زندگی فرد یا رفتار او در حین رخداد یک فاجعه بزرگ (مثل سیل، زلزله، تصادف) می توان از این روش استفاده کرد.

اشكال بزرگ روشهای خودسنجی آن است که مشکلات زیادی از لحاظ روایی» آن را تهدید می کند. اطلاعات به دست آمده در این روش عمدتا شخصی ذهنی) است و ممکن است کمی از واقعیت به دور باشد. مردم همواره صادق نیستند، ممکن است حتی خود را نیز فریب دهند؛ مانند زمانی که فرد الكلي نمی تواند وابستگی و اعتیادش به الكل را بپذیرد و یا برای فریب دادن پژوهشگر از دادن اطلاعات درست در خصوص میزان استفاده از الكل طفره می رود با پاسخی نادرست ارائه می دهد و یا ممکن است افرادی باشند که به دلایل مختلف نمی خواهند افکار یا رفتارهای ناخواسته را در خود بروز دهند.

علاوه بر این، در برخی از شرایط ممکن است آزمودنی یا مراجع واقعا بخواهد صادقانه همه چیز را بیان نماید، اما نتواند جزئیات کافی را فراهم آورد. مشکل دیگر آنکه در برخی از مواقع آزمودنی ممکن است در گزارش خود به طور عمد از مفاهیم مورد علاقه پژوهشگر استفاده کند. بحث بر سر استفاده یا عدم استفاده از این روشها در دو زمینه جداگانه بررسی می شود.

روان تحلیل گری و روانشناسی اجتماعی پرده ای از ابهام بر «روایی» روشهای خودسنجی افکنده اند. تأکید اصلی روان تحلیل گری بر محدودیتهای خودشناسی، هشیار فرد است. بحث روان تحلیل گران این است که بسیاری از احساسات و تجارب مهم ناهشیار بوده و از طریق مکانیزمهای دفاعی همانند سرکوب» یا «انکار» از آمدن آنها به سطح هشیاری ممانعت می شود؛ از این رو اظهارات فرد نمی تواند معیار «روایی صوری» قرار گیرد. برخی از پژوهشگران با روی آورد روان تحلیل گری از آزمونهای «فرافکن» از قبيل «آزمون اندریافت موضوع (تی - ای - تی)، «آزمون رورشاخ» یا «روشهای تکمیل جملات»، که برای سنجش افکار و احساسات ناخود آگاه فرد طراحی شده اند، استفاده می کنند (کورچین، ۱۹۷۶)؛ هر چند روایی این گونه آزمونها را نیز به سختی می توان به دست آورد.

از دیدگاه «نظریه اسناد در روان شناسی اجتماعی نیز بت و همکارانش (نیز بت و راس، ۱۹۸۰؛ نیزبت و ويلسون، ۱۹۷۷) معتقدند که مردم معمولا نمی دانند که چه چیزی رفتارشان را تحت تأثیر قرار می دهد و دیگر اینکه در برآورد ما از رفتار خود و رفتار دیگران سوگیریهای زیادی وجود دارد. یکی از منابع متداول سو گیری تحت عنوان «اثر مشاهده گر - بازیگر» شناخته شده است و به این معنی است که مردم معمولا گرایش دارند که بگویند رفتارشان توسط عوامل موقعیتی (خارجی) یا شرایط موجود ایجاد شده است، در حالی که رفتار افراد دیگر را ناشی از عوامل درونی و آمادگی های فردی خودشان می دانند از صفات شخصی شان ناشی می شود فیسک و تیلور، ۱۹۹۱؛ جونز و نیز بت، ۱۹۷۳).

برای مثال یک دانشجو ممكن است علت شکست خودش در امتحان را به دلیل کم خوابی در شب امتحان بداند، در حالی که شکست دوست همکلاسی اش را ناشی از بی کفایتی و نداشتن مهارت کافی بداند. نوعی دیگر از سوگیری را «خودیاری» گویند که به معنی گرایش به دادن امتیاز و اعتبار به موقعیتهای موفق و انکار یا عدم پذیرش مسئولیت شکستهاست (فيسک و تیلور، ۱۹۹۱).