در گذشته با زدن برچسب هایی مانند تسخیر روح به وسیله شیاطین یا اجنه از شیوه هایی توأم با درد و رنج به منظور خروج نیروهای اهریمنی استفاده می شد.
سوراخ کردن کاسه سر یکی از این موارد است. تا این که در یونان دانشمندانی همچون بقراط مداخله خدایان و شیاطین را در ابتلا به اختلالات روانی مردود دانستند (هارجی و دیکسون، ۲۰۰۴).
پس از آن به تدریج بر بینش و اطلاعات نسبت به علل، نشانه ها راههای تشخیص علمی و درمان افزایش یافت. در نتیجه به جای دیوانگی از واژه اختلالات روانی استفاده شده و شیوه های جدید و علمی جهت درمان ابداع شد.
این شیوه ها هرکدام از نظریه های خاصی پیروی کرده و بر اساس اصول نظریه ها طرح شده اند (میلنز و ایران، ۲۰۰۴) بسیاری از این شیوه ها و فنون در تشخیص و شناخت و درمان کاربرد دارند اما استفاده درمانی بعضی از آنها عمومیت بیشتری یافته است.