چه چیزی فرد را به سمت فعالیت های مذهبی سوق می دهد؟
آیا تنها می خواهد مردم را تحت تأثیر قرار دهد؟ آیا به دنبال منافع اقتصادی و مالی است؟
آیا به دنبال برقراری روابط اجتماعی است؟ یا صرف نظر از هرنوع نتیجه مادی یا اجتماعی، صرفأ به خاطر خود مذهب است که به آن گرایش دارد؟
تحقیقات نشان داده اند که رابطه بین مذهب و اضطراب ممکن است متأثر از نوع گرایش مذهبی فرد باشد که می تواند درونی یعنی مذهبی بودن به خاطر خود مذهب) یا برونی (یعنی مذهبی بودن به منظور به دست آوردن چیزی که با ارزش تر از مذهب تلقی می شود) باشد.
بیکر و گرساش در مطالعه ایی که ۲۰ سال پیش انجام دادند، ابزارهای اندازه گیری دینداری درونی، دینداری برونی و اضطراب را بین ۵۲ نفر در یک اردوگاه بیابانی واقع در کالیفرنیای جنوبی توزیع نمودند.
ایشان دریافتند که میزان اضطراب با دینداری درونی، همبستگی منفی و با دینداری برونی، همبستگی مثبت داشت.
ساخت های روانشناختی منفی دیگر از قبیل یکپارچگی اجتماعی ضعیف، ضعف نفس و سوءظن، همگی با دینداری برونی، همبستگی مثبت و اما با دینداری درونی، هبستگی منفی داشته اند.
بررسی های اخیر در میان مسیحیان، بوداییان و مسلمانان نیز این یافته ها را تأیید کرده اند.
یکی از جالب ترین مطالعات در مورد مذهب و اضطراب، بر روی بوداییان اهل تایلند و مسیحیان اهل کانادا صورت گرفته است.
به طور کلی، اضطراب و نگرانی بوداییان و مسیحیانی که نمره انگیزه مذهبی درونی آنها بالاتر بود، به طور معناداری کمتر بود.
با این حال، بوداییان با انگیزه مذهبی برونی نسبت به مسیحیان با همین نوع انگیزش، نگرانی و اضطراب بیشتری را تجربه می کردند.
بر اساس نظر پژوهشگران، دلیل چنین یافته ای می تواند تفاوت های موجود در نظام اعتقادی آنها باشد.
اکثر مسیحیان به بخشش و رستگاری از سوی پروردگار در هر زمانی از زندگی از جمله کهنسالی باور دارند.
اما در آیین بودا، هیچ نوع کمکی از سوی هیچ منجی وجود نخواهد داشت و تنها راه رستگاری، رسیدن به روشنگری وعده داده شده، می باشد.
اگر شخص بودایی نتواند تا پیش از مرگ به چنین روشنگری نائل شود، از چرخه مرگ و تولد دوباره نجات نخواهد یافت.