نمی توانند خود را از دست غصه و غم رها سازند و این موضوع بر فعالیت های روزمره، روابط اجتماعی، پیشرفت درسی و کارکرد کلی آنها اثر می گذارد.

نوجوانان افسرده غالبا از مشکلات دیگری چون اضطراب و اختلالات سلوک هم رنج می برند. اگر چه افسردگی بالینی ممکن است به فراز و فرودهای طبیعی دوره کودکی شباهت داشته باشد، برای بسیاری از نوجوانان این ناراحتی حالتی فراگیر، ناتوان کننده، طولانی و تهدید کننده زندگی دارد (ابلا و هنکین، ۲۰۰۸).

متأسفانه، افسردگی در کودکان غالبا بدون شناسایی و درمان ادامه می یابد؛چون والدين، و در بعضی مواقع معلمان، ممکن است متوجه تغییرات خلقی همراه با افسردگی کودک نشوند. همچنان که در بالا اشاره شد، تا چندی پیش مردم درباره وجود افسردگی در کودکان جروبحث داشتند.

این باور غلط در نظریات سنتی روانکاوی ریشه داشت که افسردگی را به عنوان نوعی خصومت یا خشم منعطف به خود شخص تلقی می کرد که معمولا بر اثر فقدان واقعی یا خیالی به وجود می آمد.